به امید آشنایی

هر چیز که در جستن آنی، آنی

به امید آشنایی

هر چیز که در جستن آنی، آنی

به امید آشنایی

کتابی که تورق می کنم...
"سعادت و شقاوت انسان"

خاطرات سفیر یا جبر پیشرفته

سه شنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۶، ۰۷:۲۶ ب.ظ
برنامه ریزی کردم که ان شاالله تا کنکور دکتری، جبر پیشرفته رو تموم کنم که با یه تیر دو تا نشون بزنم، هم مجهولات پایان نامه واسم معلوم شه هم شاید خدا قسمت کرد و دو تا تست از جبر زدم.
کتاب خاطرات سفیر رو که دیروز خیلی اتفاقی مسیرم خورد میدون انقلاب و بعد انتشارات سوره مهر و بعدتر خریدنش، بستم و کتاب جبر پیشرفته رو باز کردم.

بسم الله الرحمن الرحیم

    فرض کنیم M یک گروه آبلی و R یک حلقه باشد. هرگاه ضرب اسکالر "." موجود باشد به طوری که اصول موضوعه زیر برقرار باشد:
    ...


اصول موضوعه زیر ...
فرانسه ...
دانشجو ...
دکتری ...

عههههه دختر، قرار نبود فکرت درگیر کتاب شه، قرار شد اگه این فصل جبر رو خوب خوندی و تموم شد بشینی یه بخش دیگه از خاطرات سفیر رو بخونی.

نتونستم خودمو قانع کنم، کتاب رو باز کردم و شروع کردم یه بخش دیگه از خاطرات سفیر رو خوندن، بعد تموم شدن بخش دوباره جبر پیشرفته ...

    اصول موضوعه زیر:
    الف) ضرب اسکالر نسبت به جمع توزیع پذیر باشد.
    ب) جمع نسبت به ضرب اسکالر توزیع پذیر باشد.
    ج) ضرب عناصر حلقه با گروه، شرکت پذیر باشد.
    در این صورت M را یک R-مدول چپ گوییم و اگر R یکدار باشد ...


اگر R یکدار باشد ...
اگه آدم یقین داشته باشه به راهی که انتخاب کرده ...
اگه با دلایل منطقی راهش رو انتخاب کرده باشه و با دل مهر تایید زده باشه به این راه ...

و این چنین شد که جبر پیشرفته بسته شد :D و خاطرات سفیر باز شد و شروع کردم به خوندنش، و الان که تموم شد، مثل خیلی از جاهای دیگه که وسط خوندنم از شدت ذوق می گفتم "خاطرات سفیر" رو بخونید، اومدم اینجا هم بگم که بخونید.

اینقدر صریح تاکید به خوندن کتابی ندارم، ولی این کتاب جزو نابترین های دنیای کتابه.
 

متن پشت جلد کتاب:

و من شدم "ایران"!
من باید پاسخگوی همه نقاط قوت و ضعف ایران می بودم.
انگار من مسئول همه شرایط و وقایع بودم.
چاره ای نبود و البته از این ناچاری ناراضی هم نبودم.
من ناخواسته واسطه انتقال بخشی از اطلاعات شده بودم و این فرصتی بود تا آن طور که باید و شاید وظیفه ام را انجام دهم.
تصمیم گرفته شده بود!
من سفیر ایران بودم و حافظ منافع کشورم و مردمش.



موافقین ۱ مخالفین ۱ ۹۶/۱۱/۲۴
آشنا12

نظرات  (۳)

وای چه خوشگل :)
بیشتر از قبل دلم خواست بخونمش :)
چه جذاب
چه عکسای قشنگی....
پاسخ:
خداروشکر :)
شرمنده که قسمت نشد کتاب رو امانت بدم به تو ...
دنبال میشید خوشحال میشم دنبال کنید
پاسخ:
به روی چشم
۲۵ بهمن ۹۶ ، ۰۱:۱۴ آشنای غریب
ممنون بابت معرفی ^-^
پاسخ:
خواهش می کنم :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">