به امید آشنایی

هر چیز که در جستن آنی، آنی

به امید آشنایی

هر چیز که در جستن آنی، آنی

به امید آشنایی

کتابی که تورق می کنم...
"نگاهی به تاریخ معاصر"

۱۷ مطلب با موضوع «حاج آقا مجتبی تهرانی» ثبت شده است

برداشت هایی از کتاب

«اخلاق ربانی، آفات زبان، حب مدح، ستایش و تمجید» حاج آقا مجتبی تهرانی

 

انسان هایی که مدح دوست دارند:

1. کسانی که دوستدار مدح هستند و آن را از دیگران طلب می کنند و برای اینکه مدح شوند، دست به هر کاری می زنند و هیچ مرزی را نمی شناسند.

2. کسانی که دوستدار مدح هستند و آن را از دیگران طلب می کنند اما حاضر نیستند هر کاری بکنند تا از آنها مدح و ستایش شود.

3. کسانی که دوستدار مدح هستند اما مدح شدن را از دیگران طلب نمی کنند و نمی خواهند.

4. کسانی که دوستدار مدح هستند اما از مدح شدن کراهت دارند، چون در راه مجاهده با نفس هستند.

 

انسان هایی که مدح دوست ندارند:

1. کسانی که نسبت به مدح بی تفاوت هستند.

2. کسانی که از مدح شدن ناراحت می شوند. (از نیکان روزگار و اولیای خدا هستند)

 

درمان حب مدح و ستایش

راه های علمی

1. اگر نعمت یا فضیلتی دارد، ناشی از فضل الهی است و خود انسان هیچ کاره است. (انسان مراقب باشد که از نظر درونی این مدح روی او اثر نگذارد)

2. بیم داشتن انسان به از دست دادن فضایل است.

3. بسیاری از مدح و ستایش هایی که از انسان می شود، موهومی است.

4. توجه به از بین رفتن بالاترین قدرت ها و جاه و جلال های دنیایی است.

5. انسان مراقب باشد که رضای خالق را با رضای مخلوق عوض نکند.

6. رضای مخلوق هیچ گاه حاصل نمی شود.

راه های عملی

1. عدم تشکر از مدح کننده

2. عدم تغییر رفتار نسبت به مدح کننده

3. توجه به خدا در هنگام مدح شدن

ممدوح اگر در مقابل مدح بی اندازه قرار گرفت، بگوید این مواردی که شما می گویی، در من نیست.

 

درمان نکوهش ذم

راه های علمی

1. تشکر از صیحت کننده دلسوز

2. ناراحت نشدن از کسی که عیب واقعی را به قصد اذیت بیان می کند

3. خوشحالی از اینکه افترا زننده به عیوب واقعی انسان آگاهی ندارد.

راه های عملی

با عدم مقابله مثل زبانی و عملی به درمان نکوهش ذم در وجودش بپردازد.

 

دو حالت در مقابل حب مدح و نکوهش ذم

1. مدح و ذم در نزد فرد مساوی است

2. انسان از مدح شدن ناراحت می شود اما از ذم شدن ناراحت نمی شود.

 

نکته

1. اطلاع دادن از توانایی خود، مدح و ستایش به حساب نمی آید.

مساله حرفه ها، صنایع، علوم و امثال این ها، اگر جنبه اخباری و اطلاعی داشته باشد، یعنی مطلع هستم و این را می دانم، مساله خودستایی به شمار نمی رود. گاهی ممکن است که با نگفتن اینکه دارای چنین فضیلتی هستم، چه بسا ضایعه ای پیدا بشود. افراد ناشی یا مغرض پیدا بشوند که ضربه بزنند. اینکه انسان بگوید، بلد هستم، درستش می کنم! نه اینکه خرابش کند، خودستایی نیست. ز

2. انسان می تواند از کار شخصی تعریف بکند، اما نباید از خود شخص تعریف کند، یک وقت اشتباه نشود.

 

 

روایت مولا علی علیه السلام درباره حب مدح، ستایش و تمجید

من کراهت دارم از اینکه به گمان شما راه پیدا کند که ستودن و ستایش شنیدن را دوست دارم. یا به خاطر شما این مطالب بیاید که من از ستایش کردم خوشم می آید. من بدم می آید از اینکه چنین مساله ای در ذهن شما بیاید. و اینکه تمجید را گوش کنم. من به حمدلله این چنین انسانی نیستم. بر فرض محال هم اگر دوست داشتم ستایش و این قبیل گفته ها را، این میل را به جهت فروتنی برای خداوند سبحان که او به شمول عظمت و بزرگواری سزاوارتر است، رها و ترک کردم. چه بسا مردم بعد از اینکه کار بزرگی می کنند، دوست دارند و شیرین به نظرشان می آید که تمجید و ستایش شان بکنند. اما شما از من تمجید نکنید. آن هم تمجید هایی که زیبا باشد. زیرا من می خواهم مطیع خدا باشم و خودم را از زیر بار تکالیفی که هنوز از آنها فارغ نشدم، خارج کنم، واجباتی که لازم است آنها را انجام بدهم. پس همان گونه که با ستمگران صحبت می کنید، با من صحبت نکنید.

 

 

موضوعات مهم در مدح و تمجید

1. ممدوح چه کسی باشد. (ممدوح مستحق مدح باشد)

مراقب باشید میدان برای افرادی در جامعه باز نشود. همین ستایش های بی مورد و ستودن های زشت است که موجب می شود جامعه ای به خطر سقوط کشیده شود.

2. صدق و کذب مدح (مدح سر از افراط درنیاورد و از طرف دیگر تفریط نیز نشود و مطلق گویی نسبت به آنها در تعریف و تمجید نکند.)

باید خیلی مراقب باشید در تعریف هایی که می خواهید از دیگران بکنید، ببینید که راست است یا دروغ

3. انگیزه مدح (انگیزه مدح چیست؟ )

آیا مساله فضیلت خواهی، کمال و خدا مطرح است یا جنبه های شیطانی مطرح است؟ مثلا انسان طمعی در ممدوح دارد و می خواهد چیزی از او بگیرد و ستایش می کند.

4. حضور یا غیاب ممدوح (مادح ممدوح را در حضورش ستایش نکند.)

مدح در حضور ممدوح با در غیابش باشد.

 

 

شرط مدح مناسب

شکی در آن نیست که وقتی برادر مومن یا خواهر مومنه انسان، دارای کمالی است، انسان آن را بگوید یا اگر مبرا از نقص است، انسان او را مبرا کند.

اما به دو شرط

1. بیش از آنچه در او هست، انسان مدح و ستایش نکند. (کیفی)

2. مدح انسان به جای یکبار، چندین بار تکرار نشود. (کمی)

تمجید کردن بیش از آنچه شخص مستحق آن است، تملق است.

 

 

نقطه مقابل مدح مناسب

ممکن است کسی دارای فضیلت باشد، ولی انسان او را نمی گوید، یا کمی می گوید و رد می شود. خیال نکنید انسان خوبی است، بلکه این کار ناشی از حسد است، نفس خیلی خبیث است. گاهی منشا مختصر گفتن، نگفتن یا کوتاه آمدن، حسد است. انسان باید آنچه را از واقعیت هست، بگوید و تمجید و تحسین کند.

 

بعد تربیتی مدح

از نظر تربیتی در بعد دینی و ابعاد دیگرش خیلی انسان باید مراقب باشد. اگر مدح انسان اثر مثبت دارد و برعکس است، آن را بگوید تا طرف مقابل تشویق و ترغیب شود. نه اینکه کوتاه بیاید، بلکه هلش بدهد و موجب شود عمل خوبی انجام دهد.

اما تحسین کردن به مقدار عمل باشد، که اگر بیشتر باشد عوارضی دارد و جلوگیر هم هست. در این صورت مانعی ندارد که انسان مدح دیگری را بکند.

 

 

دعای آخر (توصیه پیامبر به مولا علی)

ای علی وقتی تو را در مقابل رویت ثنا کردند، بگو

«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی خیراً مِمَّا یَظُنُّونَ، وَاغْفِرْ لی مَا لاَ یَعْلَمُونَ و لاَ تُؤَاخِذْنِی بِما یَقُولُونَ،»

 

انا اعلم بنفسی من غیری...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۰۱ ، ۱۱:۵۲
آشنا12

امام صادق علیه السلام فرمودند: «اَشَدُّ النّاسِ اِجتِهاداً مَن تَرَکَ الذُّنوبَ».

اگر می خواهی خیلی کار کنی، گناهان را ترک کن. لازم نیست مستحبات را انجام دهی. ثِقلت را به ترک گناهان بگذار. پیشگیری کن تا نگذاری بدن بیمار شود. این بهتر از آن است که چاق و چله اش کنی اما مریض باشد. روحی که آلوده است، اثر نمی پذیرد. کسی که آلوده به گناه است، می شود با ادامه گناه، نورانیت درونی پیدا کند؟ حالا مدام به او ذکر بده تا بگوید. این ذکر به چه دردی می خورد؟ البته اگر بنا را بر این گذاشته است که دیگر حرامی را مرتکب نشود، به او ذکر استغفار می دهیم، این کمک کننده است. اما اگر جلوی گناه را باز کرده و ذکر هم می گوید، بی فایده است.

در بین محرمات ثِقل را بر شهوت بطنی و جنسی بگذارد. البته همه محرمات را باید ترک کند؛ اما روی این ها بیشتر سفارش شده است. یکی مسئله حرام خواری است که به آن شهوت بطنی می گوییم و دیگری شهوت جنسی است.

شکمی پر از مال حرام است، در واقع خونی که در رگ او جریان دارد و نیرویی که از حرام گرفته است، اثر وضعی دارد، به این معنی که مانعیّت دارد.

دو مسئله برای فاسد کردن جامعه، کلیدی است، اول آنکه افراد جامعه از نظر مالی حلال و حرام سرشان نشود. دوم اینکه از نظر شهوت جنسی، حلال و حرام سرشان نشود.

اگر بخواهی این دو را درست کنی، در همین سنین جوانی می توانی درست کنی...

حاج آقا مجتبی تهرانی/ کتاب ادب الهی، جلد دوم، مبانی تربیت/ جلسه نوزدهم

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۶ ، ۲۱:۱۱
آشنا12

رُوِیَ اَنَّهُ سَئَلَ رَجُلٌ عَنِ الصّادِقِ عَلَیهِ السَّلامُ اَن یُعَلِّمَهُ مایَنالُ بِهِ خَیرَالدُّنیا وَ الاخِرَةِ وَ لایُطَوِّلُ عَلَیهِ فَقالَ عَلَیهِ السَّلامُ: لاتَکذِب[1]                               

ترجمه حدیث: شخصی خدمت امام صادق علیه­ السلام رسید و از حضرت درخواست کرد که به او کاری بیاموزد که به خاطر آن کار، به خیر دنیا و آخرت برسد و طولانی هم نباشد.

امام صادق علیه السلام فرمودند: دروغ نگو.

 شرح حدیث: در زمان ائمه معصومین علیهم السلام مرسوم بوده است که خدمتشان می­ رسیدند و تحفه ­ای می­ گرفتند و می­ رفتند. این شخص انسان باصفایی است که از حضرت علیه السلام چنین درخواستی می­ کند. دراین روایت خیلی ظرافت است. درخواست انجام کاری را می­ کند ولی حضرت نمی ­فرمایند فلان عمل را انجام بده؛ بلکه می ­فرمایند دروغ نگو و بدان که در آن خیر دنیا و آخرت است.

در روایتی امام باقر علیه السلام، در بیان زشتی دروغ و مقایسه آن با دیگر پلیدی­ ها می­ فرماید: «إنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لِلشَّرِ اَقفَالاً وَ جَعَلَ مَفَاتِیحَ تِلکَ الاَقفَالِ الشَّرابَ وَ الکِذبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرابِ[2]» خداوند برای بدی­ ها قفل­ هایی قرار داد که کلید آن همانا شراب است و دروغ از شراب بدتر است.

مبداء بسیاری از فسادها و شرور، چه فردی و چه اجتماعی دروغ است. منشاء تمامی ادیان فاسده و منحرفه دروغ است. بعضی برای برطرف شدن مشکلات و یا برآورده شدن حاجات و یا رسیدن به مقامی معنوی چهل روز اعمالی را انجام می ­دهند و از انجام بعضی کارها خودداری می­ کنند. انسان بداند اگر چهل روز دروغ نگوید، کارش درست می شود و هر گره­ ای که دارد باز می­ شود، چون بزرگ­ترین گره و بدترین شرور دروغ است؛ زیرا دروغ توفیق انجام بسیاری از اعمال خوب را از انسان می­ گیرد و پرهیز از آن، توفیق اعمال صالح را به انسان می­ دهد. اگر انسان­ ها صادق بودند، دیگر خیانت، غلّ و غشّ، نفاق، تکبّر، تهمت و ریا وجود نداشت.

[1] بحار الانوار، جلد 75، صفحه 241

  [2]اصول کافی، جلد2، صفحه 338

شرح حدیث حاج آقا مجتبی تهرانی


شهادت امام جعفر صادق علیه السلام رو تسلیت میگم.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۶ ، ۲۰:۱۱
آشنا12



این روایت از امام صادق صلوات الله علیه نقل شده است که حُسن ظنّ و خوش‏ گمانی به خداوند مرکب از دو چیز است. ما این مطلب را در معارفمان داریم که هر انسانی که به خداوند ایمان دارد، ‌باید به خدا، حسن ظنّ هم داشته باشد. یعنی نمی شود انسان به خدا، ‌که مستجمع جمیع صفات کمالیه است، ایمان داشته باشد ولی حسن ظن به او نداشته باشد. گاهی در باب حسن ظن به خدا اشتباه می‏ شود و این روایت می خواهد آن اشتباه را برطرف کند. انسان باید به خداوند حسن ظن داشته باشد؛ امّا در حسن ظنّ این ‏طور نیست که فقط جنبه امید مطرح باشد، بلکه حسن ظن مرکب از دو چیز است: هم امید در آن است و هم بیم. انسان‏ها غالباً اشتباه می ‏کنند و خیال می‏ کنند که فقط امید است.

«حُسْنُ الظَّنِّ بِاللَّهِ أَنْ لَا تَرْجُوَ إِلَّا اللَّهَ» بخش اول این است که به هیچ موجودی امید نداشته باشی مگر به خداوند. «أَنْ لَا تَرْجُوَ إِلَّا اللَّهَ» به قول ما انحصار است. در تمام امور، فقط امیدت خدا باشد. حسن ظن به خدا فقط این است ؟ خیر! «وَ لَا تَخَافَ إِلَّا ذَنْبَکَ». کنارش یک بیم هم هست. خوف و بیم نیز از هیچ چیزی نداشته باش مگر گناه خودت. این‏طور نیست که امید به خدا، برای گناه کردن میدان باز کند. خوب دقت کنید که حضرت چ‏طور جلویش را گرفته است.

باید بگویی: ما تنها امیدمان در امور مادی و معنوی به خدا است. هم امور مادی و هم معنوی. در هر دوتایش تنها امیدمان باید خدا باشد. گره‏ گشای ما او است؛ چه در دنیا از نظر مسائل مادی و چه از نظر معنوی و اخروی. تنها امید ما خدا است. شبهه ‏ای هم در آن نیست. اما این را هم بدان، او ‌گره‏ گشا است امّا توجه به این داشته باش که خودت می ‏توانی به کارت گره بیاندازی. مطلب بعدی‏ این است که از گناه خودت بترس. «وَ لَا تَخَافَ إِلَّا ذَنْبَکَ» بیم نداشته باش مگر از گناه خودت! یعنی بفهم که خودت در کارهای مادی و معنوی‏ات گره می ‏اندازی.

حسن ظن به خدا مرکب از دو چیز است : امید و بیم . هر دو مورد مطرح است . حواست را جمع کن. که گناه نکنی. بله! اگر غفلتاً گناهی صادر شود گره ‏گشا کیست؟ خدا است. اما تعمّد به گناه نعوذ بالله ...
*حاج آقا مجتبی تهرانی

پی نوشت: هر چی می کشم از دست این نترسیدنه ...
اونجایی که باید امیدوار باشم، ناامیدم، اونجایی که باید بترسم میگم نه بابا خدا ارحم الراحمینه...
آرزومه اینقدر معشوقم شی که بفهمم خلاف خواست معشوق عمل کردن، از هر چیزی ترسناک تره ...
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۶ ، ۰۰:۵۴
آشنا12

کاربردی ترین حیا در سطح جامعه، حیای من الخلق است. زیرا اگر کسی از اینکه مردم او را می بینند، پرهیز نداشته باشد، از خدا پرهیز ندارد؛ چون خودت داری با چشم سر می بینی که او تو را می بیند، اما خدا را نمی توانی با این چشم سر ببینی. وقتی مردم را ملاحظه نکنی، خدا سهل است. وقتی قرار شد کسی از مردم خجالت نکشد، آیا از خدا خجالت می کشد؟

اگر این پرده در سطح جامعه دریده بشود، جامعه به سوی حیوانیت می رود؛ انسانیت دیگر تمام شد. نه الهیت حتی انسانیت هم از بین می رود.

دشمنان اسلام خوب فهمیدند که راه ضربه زدن به جامعه اسلامی ترویج بی حیایی است. آن کسی از دین و انسانیّت دفاع می کند که پرده حیا داشته باشد؛ حیای من الله داشته باشد. اما اگر خبری از حیا نبود و از هم خجالت نکشیدند، مثل حیوان ها هستند. دشمنان راحت می توانند بر این جامعه احاطه پیدا کنند. هیچ خبری از غیرت در این جامعه نیست. نه غیرت دینی دارد، نه غیرت انسانی، نه حیای من الله و ...

بی تفاوتی زمینه ساز پرده دری است. یعنی نگاه می کند، اما کَکَش هم نمی گزد.

خودم که منکر می بینم، جلوی آن را می گیرم برای اینکه در جامعه پرده داری بشود.

 حاج آقا مجتبی تهرانی/ کتاب ادب الهی، جلد چهارم، حیا موهبتی الهی/ جلسه بیست و چهارم


پی نوشت: به نظرم بیشتر از گناهکارایی که تو جامعه گناه می کنن و خجالت نمی کشن، اونایی که تو جامعه گناه می بینن و ساکت می مونن و حیا نمی کنن از انتشار گناه تو جامعه مقصرن...
هم پرده دری می کنیم تو جامعه هم پرده دری می بینیم تو جامعه و جیکمون در نمیاد ...


روز نوشت: والا تا الان که مثلا سعی می کردیم با آموزه های دینی خودمون بچه ها، آینده ی این جامعه رو تربیت کنیم، وضعمون این شده، خدا به دادمون برسه اگر خدایی نکرده قرار بشه با اسنادی مثل 2030 بچه هامون رو تربیت کنیم...

البته که ان شاءالله با روشنگری مردم و مطالبه گری هامون نمیذاریم این سند ننگین، این ترکمنچای فرهنگی رو بهمون تحمیل کنن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۶ ، ۰۱:۴۵
آشنا12


می خواهم امروز تکلیف شما را سنگین کنم... خود شما هم این واقعیت ها را می دانید. منتها در شنیدن اثری هست که در دانستن نیست!

صفحه 24 کتاب دغدغه های فرهنگی


مرور مجدد👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻

هر جا که روی زود پشیمان به در آیی...

زنگ خطر: کم کم دارم حس می کنم بی حس شدم در مقابل گناه ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۶ ، ۱۹:۳۶
آشنا12

... وقتی حیا رفت، ایمان می رود، انسانیت می رود. نعوذبالله نه تنها ایمان می رود، بلکه انسان به وادی «کفر جُحود» کشیده می شود که خطرناک ترین چیز برای انسان است. یعنی انسان واقعیت ها را می بیند و حتی در باب مفاسد، واقعیت ها دامن او را هم می گیرد، ولی در عین حال باز هم انکار می کند، این را کفر جحود می گویند.

یکی از بزرگترین مشکلات جامعه ما همین است. یکی از جهاتش این است که بعضی از آن کسانی که وظیفه اصلاح جامعه را دارند، مبتلا به کفر جُحود هستند. وقتی به آنها تذکر می دهی، نمی خواهند قبول کنند. با این که مفاسدش را می بینند. گاهی دامن گیر خودش هم شده، ولی در عین حال حاضر نیست گوش کند، با این که یقین دارد، اما حب ریاست، شهرت، مال و ... نمی گذارد. «حُبُّ الدُّنیا رَأسُ کُلِّ خَطِیئَۀٍ» ...*

*: حاج آقا مجتبی تهرانی، کتاب ادب الهی، جلد چهارم، حیا موهبتی الهی، جلسه نوزدهم


این روزا بحث انتخابات داغه، حواسمون باشه اونی که انتخاب می کنیم بنده خودش نباشه که حب ریاست فرصت رسیدگی به کار مردم رو نمیده...

یکی از ملاک های اونی که حب ریاست داره هم که گفتن، کار اشتباهی که می بینه و انجامش میده و دامن گیر خودش هم میشه، انکار می کنه! علناً انکار می کنه! حواسمون به دروغ هایی که تو چشممون نگاه می کنن و تحویلمون میدن باشه، مسئولیم در برابر انتخاب هامون!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۱:۰۲
آشنا12

!در جامعه دو دستهاند که فضاساز هستند، اگر این‏ها اصلاح شوند، جامعه روی صلاح خواهد دید!

روایت از پیغمبر اکرم است که فرمودند: «قال رسولالله(صلیاللهعلیهوآلهوسلم): صِنْفَانِ مِنْ أُمَّتِی إِذَا صَلَحَا صَلَحَتْ أُمَّتِی» حضرت فرمودند: دو گروه از امّت من هستند که اگر صالح و شایسته باشند، جامعه و امّت من هم رو به صلاح میرود، «وَ إِذَا فَسَدَا فَسَدَتْ أُمَّتِی» اگر این دو گروه فاسد باشند، جامعه هم رو به فساد میرود، «قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ هُمَا» از پیغمبر سؤال کردند که این دو گروه و دو صنف که میفرمایید، چه کسانی هستند؟ «قَالَ الْفُقَهَاءُ وَ الْأُمَرَاءُ»* دسته اوّل فقها یعنی علما و دانشمندانی که معارف و احکام شرعیّه را میدانند و دسته دوم هم اُمَرا یعنی کسانی که زمام امور اجرایی جامعه را در دست دارند، هستند.


*بحارالأنوار، ج2، ص49

حاج آقا مجتبی تهرانی، حیا در بعد تربیتی


پی نوشت 1: اگه عالم یا مسئولیم تو این کشور، حواسمون بیشتر به کارامون باشه، اما اگه نیستیم، حواسمون باشه به چه عالم ها و مسئول هایی بها می دیم و اجازه میدیم بیان تو راس امور. حواسمون به انتخابامون باشه.

پی نوشت 2: هر کدوم از ما تو تربیت خیلی ها تاثیر گذاریم، به قول حاج آقا مجتبی شما چه بخواین چه نخواین رو تربیت بقیه اثرگذارین (نقل به مضمون). پس حواسمون باشه چه کسایی رو چجوری داریم تربیت می کنیم. مخصوصا آینده سازای این مملکت.

پس نوشت3: با همه این حرف ها تلاش برای اثرگذاری رو جامعه چه از نظر علمی، چه فرهنگی، چه سیاسی و ... خیلی هم کار سختی نیست. میشه تاثیرگذار بود. فقط یه کم همت بیشتر می خواد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۵ ، ۰۱:۴۱
آشنا12

دختربچه: می خواااااااااااام!

مادر: عزیزم این به درد شما نمی خوره.

دختر بچه: ولی من می خوااااااام!

مادر: خوشمزه تر از اینو خونه داریم ...

(صحبت مادر تمام نشده، دختر بچه با بغض): آخه من دوسش دارم مامان، لطفا!

مادر: مامان جان آدم هر چیزی رو که دوس داره و می خواد که براش خوب نیست. می دونم خوشمزه اس، ولی ضرر داره...

(گریه دختر بچه) : تو دوسم نداری ...

مادر: مامانی من یه دنیا دوسِت دارم، اما این واست خوب نیست. می خوای بریم پارک و .....

 

چقدر شبیه دنیای ما بزرگترهاست. یه وقتایی واسه داشتن چیزایی که دوسشون داریم چقدر پافشاری می کنیم. حتی گریه و قهر کردن با خدا. حتی رسیدن به این نتیجه که خدا نمی بینتمون، دوسمون نداره، صدامونو نمی شنوه و ...

حواسمون نیست که " آدم هر چیزی رو که دوس داره و می خواد که براش خوب نیست..."

یاد این جمله افتادم که "علاوه بر اعتقاد، به خدا اعتماد کنیم!". یه وقتایی به زبون میگیم که اعتقاد داریم، اما وقتی شرایط یه کم سخت میشه، همه چی یادمون میره و با خدا قهر می کنیم. یه کم به حکمت خدا اعتماد کنیم، به اینکه وقتی چیزی می خوایم و نمیده بهمون، خساست خدا نیست، بی توجهیش نیست، درک نکردنمون نیست که وقتی خودش ما رو آفریده، بهتر از هر کسی می دونه ظرفیتمون چقدره. که "لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفسًا إِلّا وُسعَها" (1)

وقتی به حکمت این مادر ایمان داریم که وقتی به دخترش میگه نه، خیرش رو می خواد، چرا به حکمت خدا ایمان ندارم؟

و در آخر:

...اما هرگز نباید از تأخیر در اجابت دعا مأیوس گردى زیرا بخشش به ‏اندازه نیت است‏. گاه می ‏شود که اجابت‏ به تأخیر می افتد تا اجر و پاداش و عطاى در خواست ‏کننده بیشتر گردد و گاه می شود که در خواست می کنى اما اجابت نمی گردد درحالی که بهتر از آن به زودى، و یا در موعد مقررى به تو عنایت‏ خواهد شد و یا اینکه‏ به خاطر چیز بهترى این خواسته‏ ات بر آورده نمی شود زیرا چه بسا چیزى را می خواهى که اگر به تو داده شود موجب هلاکت دین تو می ‏شود. روى این اصل، ‏باید خواسته تو همیشه چیزى باشدکه جمال و زیبائیش برایت‏ باقى و وبال و بدیش از تو رخت ‏بربندد، مال براى‏ تو باقى نمی ماند و تو نیز براى آن باقى نخواهى ماند...(2)

و اینکه حواسمون به خواسته هامون باشه:

آیت الله فاطمی نیا:

«ان الله علی کل شی قدر»

«حقا و تحقیقا خداوند بر هر کاری قدرتمند می باشد»

آنها که دارای مقامات عالیه و کرامات هستند این مطلب را با تمام وجودشان باور کرده اند، خدا را امتحان نمی کردند! باید با یقین دعا کنیم ، درخواست و دعاها نباید از روی امتحان کردن باشد، بلکه باید از روی یقین و باور و از سویدای جان باشد.

 روایت است که وقتی دعائی می کنی، حاجت را در در ببین.

 

حاج آقا مجتبی:

«رُوِیَ عن رَسوُلِ‏ الله(صل‏ الله ‏علیه‏ و‏ آله‏ و سلم) قال: لا تَدعُوا عَلی اَنفُسِکُم اِلّا بِخَیر»؛

 وقتی برای خودت دعا می‏کنی، از خدا خیر بخواه نه شرّ! نفع بخواه نه ضرر! رفع ضرر بخواه نه جلب ضرر! «لا تَدعُوا عَلی اَنفُسِکُم اِلّا بِخَیر»؛ 

این تعبیر، استثنا از نفی است، یعنی بی ‌برو برگرد باید همین باشد، «فَاِنَّ المَلائِکَه یؤَمِّنون عَلی ما یَقوُلوُن»؛ تا دعا می‏ کنید، فرشتگان بلافاصله می‏گویند: آمّین! 

فهمیدی چه‌کار کردی؟ آن‌ها می‏گویند: آمّین! بعد هم تو پشیمان می‏شوی!

 

1: سوره بقره آیه 286

2: نهج البلاغه، وصیت نامه مولا علی علیه السلام به امام حسن مجتبی علیه السلام، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۵ ، ۱۲:۵۴
آشنا12

بسم الله الرحمن الرحیم و لاحول و لاقوۀ الا بالله العلی العظیم


این روایت را سلمان رضی الله عنه نقل می‌کند: «إذا أَرادَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ هَلاکَ عَبدٍ نَزَعَ مِنهُ الحَیاءَ ...» «نزع» به معنای کندن است؛ حیا از او کنده می‌شود. دور می‌شود. تعبیر «نزع» یعنی یک چیزی به چیز دیگری محکم چسبیده باشد و بخواهی به زور آن را بکَنی. هنگام مرگ را هم حالت نزع می‌گوییم. حالت جان کندن را حالت نزع می‌گوییم؛ چون چنان روح با این جسم انس گرفته است که به زور می‌خواهند از جسم جدایش کنند. حیا آمیخته با فطرت انسان است؛ به زور باید آن را جدا کرد؛ سببش هم عمل زشت است که جنبه روحی دارد ...

...گاهی انسان با افرادی برخورد می‌کند می‌بیند جوان با عطوفت، مهربان، خوب، متدین، امانت‌دار و همه خصائل انسانی و الهی در او هست. اما بعد از مدتی فرض کنید موجودی خطرناک می‌شود که نعوذبالله هر جنایتی را می‌کند. مرتب هم می‌گوید هدف وسیله را توجیه می‌کند. جنایت‌های بزرگ پیش او ساده می‌شود. ککش هم نمی‌گزد...

چه شد این طوری شد؟ نعوذبالله یکی از راه‌ها از نظر روانی که انسان را در بُعد انسانی و الهی مَسخ می‌کند، «تشویق به عمل قبیح» است. انسان ابتدا باک دارد؛ چه بسا باید مدام او را در فشار گذاشت، چون فطرت او است. رفته رفته وقتی یک مرتبه دست او به عمل قبیح باز شد و شیرینی و لذّت حیوانی زیر ذائقه نفس حیوانی آمد، قبح از بین می‌رود؛ در مرحله بعدی نسبت به انجام این عمل قبیح، سهل‌تر است. اول با فشار بود، اما بعد آسان می‌شود؛ چون تکرار می‌شود و وقتی عمل قبیح تکرار شد، حالت حیا که انفعال نفس از ارتکاب این عمل قبیح است، از بین می‌رود...

... این را بگویم که اگر به انسانی که حیایش رفته است بگوییم خوک، جسارت به خوک‌ها است؛ فطرت خوک همین است؛ یعنی از نظر آفرینش به همین شکل است. اما انسان این طور نیست، انسان خودکرده است؛ او می‌توانست ملَک و فرشته بشود، خدا ابزارش را هم به او داده بود ...

پی نوشت: همینه که میگن گناه نکردن خیلی آسون تر از توبه کردنه. خدا نکنه شیرینی گناه رو نفس بچشه، بیچاره می‌کنه اگه هلاک نکنه.

دل نوشت: یاد یه تیکه از آیه قرآن افتادم... اولئک کالانعام بل هم اضل! پست تر از چهارپا شدن ... خودت دست هممونو بگیر و بکش بیرون از وادی حیوانیت انسانی ...

آمین


حاج آقا مجتبی تهرانی/ کتاب ادب الهی- جلد چهارم (حیا)/ جلسه هشتم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۵ ، ۲۱:۲۳
آشنا12
حیا یک امر غریزی برای انسان است، مسئله دین در آن مطرح نیست؛ یعنی در مسئله حیا بحث ایمان و کفر مطرح نیست که بگوییم اگر انسان مومن است، حیا دارد و اگر کافر است، نباید حیا داشته باشد. نه، چون حیا جنبه ی اختصاصی نسبت به انسان پیدا کرده است.
انسان -چه مومن باشد چه کافر- خدا از نظر آفرینشی حیا را در نهاد او قرار داده است.
از این مطلب به یک مسئله می رسیم که اگر دیدیم کسی حیا ندارد و مرتکب عمل زشتی می شود، بحث این نیست که پا را از مرز دین بیرون گذاشته است، بلکه پا را از مرز انسانیت بیرون گذاشته است. پیش هر کس که بروی، عمل زشت، زشت است.
صحبت حرام نیست، بلکه بحث «قبح» مطرح است ...

*حیا، انقباض نفس از ارتکاب قبائح شرعیّه، عقلیّه و عرفیّه است. (یه جورایی همون عذاب وجدان خودمون;) )
*البته اگر کسی مومن باشد، مسلما حیا دارد؛ شبهه ای نیست. اما به این معنا نیست که هر کسی حیا دارد مومن است، چون حیا از خصیصه های انسانیت است.

پ.ن1: حیا، انسان دین دار و بی دین را از عمل زشت باز می دارد. وسائل الشیعه،ج45،ص51
پ.ن2: هرچه عقل بیشتر باشد، حیا بیشتر است.
پ.ن3: کجاست انسانی که دستش از نظر نفسانی نسبت به هر عملی باز باشد و باکی نداشته باشد و مومن هم باشد؟! این حرف شوخی است.

حاج آقا مجتبی تهرانی/ ادب الهی-کتاب چهارم-حیا، موهبتی الهی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۱۴
آشنا12

یکی از مشکلات آن روز و امروز جامعه ی اسلامی این است که چون افراد بینش و بصیرت دینی ندارند، هر چه بشنوند را سریع نقل می کنند؛ کاری به دروغ و راست بودنش ندارند. همین کارِ جاهلانه، به دنیاداران فرصت می دهد که با حرف های دروغ و باطل، بتوانند جایی برای خود باز کنند و به اهداف مادّی شان برسند. در صدر اسلام بحث این بود که حزب شیطانی ابوسفیان، شروع کرد به مقابله ی لفظی با حق؛ یعنی از یک طرف جلوی حرف حق را گرفتند که به گوش مردم نرسد و از یک طرف هم با جعل حدیث، حرف باطل را میان مردم رواج دادند؛ مردم جاهل هم این اخبار دروغ را دهان به دهان پخش کردند و کاری هم نداشتند که راست است یا دروغ! لذا حق پوشیده شد و باطل میدان پیدا کرد تا چند صباحی جولان دهد. همین کافی بود که این گروه، بتوانند به اهدافشان برسند. حق را پوشاندند و باطل را آراستند.

البته اخیرا اسم این فریب عمومی را می گذارند: «تبلیغات»! نعوذبالله! من وظیفه دارم این حرف ها را به شما بگویم! آن روز به همین روش جامعه ی اسلامی را به انحراف کشیدند و امروز هم از همین راه خواهند آمد.

«قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: کَفَی بِالمُرءِ مِنَ الکَذِبِ أَن یُحَدِّثَ بِکُلِّ مَا سَمُعَ»؛* برای اینکه به یک نفر بگویی دروغ گو، کافی است که او هر چه می شنود را بگوید! آن قدر فهم ندارد که احتمال بدهد، شاید این حرف را افرادی درآورده اند که می خواهند از من استفاده ی ابزاری کنند! اگر هر چه را شنیدی، فورا و بدون تحقیق نقل کنی، هم معلوم است که شعور دینی نداری و آلت دست دیگران شده ای و هم معلوم می شود که دروغ گو هستی!

* کنزالعمال، ج3، ص620

حاج آقا مجتبی تهرانی- سلوک عاشورایی (حق و باطل) صفحه 329


پ.ن1: از همین الان که هر چی تو تلگرام واسمون میاد، بلافاصله فوروارد می کنیم، اگه یاد نگیریم که هر چیزی رو منتشر نکنیم، مطمئنا می رسیم به روزی که نه تنها خودمون، که کل جامعه مون آلت دست یه عده میشه.

پ.ن2: بینش داشتن ربطی به تحصیلات دانشگاهی نداره، اتفاقا کم نیستن کسایی که هم مدارج عالی هم دارن و هم تو سواری دادن ید طولا!

پ.ن3: یه نمونه: حدودا یه سال مونده تا انتخابات سال بعد، بدون هیچ حزب بازی و تعصبی، حواسمونو بیشتر جمع کنیم!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۱۹
آشنا12

این از مصیبت های ماست که در صحبت ها، عنوان های شرعی را کنار می گذاریم و از عناوینی استفاده می کنیم که درست نیست و قبح عمل را هم از بین می برد. برخی افراد مسائل اسلامی را دو دسته کردند: احکام و اخلاق! احکام یعنی بایدها و نبایدها و اخلاق یعنی هست ها و نیست ها. بعد تعدادی از معاصی کبیره را از احکام برداشتند و به اخلاق پیوند دادند و اسمش را از «گناه» به «بداخلاقی» تغییر دادند! مثلا کسی که تهمت می زند، دروغ می گوید، غیبت می کند، اهانت می کند، می گویند: این بد اخلاقی است! حال آنکه غیبت از معاصی کبیره است! دروغ از معاصی کبیره است. مثل این است که کسی زنا کند، شراب بخورد و آدم بکشد، بعد به او بگویند: آقا بداخلاقی نکن!!! البته اینکه می گویم: غیبت مثل زنا است، تمثیل غلطی است؛ چون ما در باب غیبت روایت داریم که جابر بن عبدالله انصاری از پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کند: «الغیبهُ اَشَدُّ مِن الزِّنا». این بداخلاقی ها را این طور پایین آورده اند. از بدبختی های جامعه ی ما این است که «معاصی کبیره» شده «بداخلاقی»!

از آن طرف تملق، چاپلوسی و دورویی شده «خوش اخلاقی»! لااله الا الله! یعنی اگر کسی مراعات جهات شرعی را بکند، بداخلاق است، اما اگر گاهی به میخ بزند و گاهی به نعل بکوبد، خوش اخلاق است! یک آدم اجتماعی است! اگر کسی چاشنی باطل نداشته باشد و نتواند مردم را فریب دهد، می گویند: اجتماعی نیست؛ بداخلاق است! از یک طرف معصیت شده «بداخلاقی» و از یک طرف تملق و چاپلوسی شده «اخلاق»!


حاج آقا مجتبی تهرانی-سلوک عاشورایی (حق و باطل)- صفحه 321



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۱:۰۸
آشنا12

تموم شد ماه رجب ...

ماه خدا ...

و ماه پربرکت شعبان، ماه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شروع شد.


شرح حدیث حاج آقا مجتبی تهرانی به مناسبت شروع شعبان:

روی عن رسول الله (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) قال:
شَعبَانُ شَهری رَحِمَ الله مَن اَعَانَنِی عَلَى شَهرِی.
روایتی از پیغمبراکرم(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم)  منقول است که حضرت فرمودند: شعبان ماه من است، رحمت خدا بر کسی که من را بر این ماه کمک کند. کمک کردن به پیغمبر در این ماه یعنی چه ؟ در بین ماههای سال، سه ماه رمضان، شعبان و رجب، که پشت سرهم قرار گرفتهاند، از نظر فضیلتها خصوصیّت دارند و هر کدام از اینها از نظر اهل معرفت منازلی از منزلهای سلوک إلیالله است.
شاید مثل چنین روزی بود، در اوّل ماه رجب روایتی را عرض کردم که آن روایت هر سه ماه را از نظر انتساب بررسی فرموده بود. تعبیر این بود: ماه رجب ماه خداست، ماه شعبان ماه پیغمبر اکرم(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) است و ماه رمضان ماه امّت است و بندگان خدا نسبت به ماه شعبان و رجب از یک جهت با هم مشترک هستند. روایت از پیغمبر اکرم(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود که ماه رجب، ماه استغفار است، حتّی در روایتی حضرت فرمودند: این جمله را بسیار بگوئید: أستغفرالله و أسئله التوبۀ. در ماه شعبان هم باز میبینیم استغفار از اعمال است. البتّه سقف هم گذاشتهاند و فرمودهاند: در روز هفتاد بار استغفرالله و أسئله التوبۀ بگویید. که همین جمله هم در ماه رجب وارد شده است و هم در ماه شعبان. البتّه آنوقت این اضافه هم دارد. استغفار دیگری هم هست، استغفرالله الذی لا اله الا هو الحی القیوم الرحمن الرحیم و اتوب الیه، آنجا هم دارد . البتّه در همین روایتی که استغفار را توصیه میفرمایند، این نکته را اضافه میکنند که ضریب استغفار در ماه شعبان، هزار است. یعنی چه؟ یعنی هر یک استغفار در ماه شعبان برابر هزار تا است؛ یعنی اگر یک بار بگویی استغفرالله و اسئله التوبۀ، برایت هزار مرتبه نوشته میشود. در روایت دارد روزی هفتاد بار بگویید، لذا هفتاد هزار مرتبه در روز نوشته میشود. یعنی اگر کسی در هر روز از ماه شعبان هفتاد مرتبه بگوید: استغفرالله و اسئله التوبۀ مثل این است که در ماههای دیگر هفتاد هزار بار این استغفار را گفته باشد. به رقم و ضریب دقّت کنید! اینها همه گویای این مسأله است که شخص باید قابلیّت مهمانیای که خدا برای امّت در ماه رمضان گرفته است را پیدا کند.
 
این جمله حضرت که ماه رمضان ماه امّت است یعنی چه؟ یعنی در آن ماه، خدا مهمانی کرده. «دعیتم الی ضیافۀ الله»، لذا دو ماه فرصت دارید که خودتان را برای این ماه تطهیر کنید. حمّامهایی که ما میرویم مدّتش مختصر است، امّا مدّت این حمّام معنوی دو ماه است. دو ماه خودت را شستشو کن تا قابلیّت پیدا کنی و سر سفره ضیافت الهی بنشینی. علّت اینکه استغفار در این دو ماه تاکید شده و در روایات ماه رجب و این ماه تأکید بر آن شده است و میگوید هفتاد مرتبه استغفار کن و خدا فرموده هر یک عدد را هزار تا استغفار محسوب میکنم، همین است.

در این روایت پیغمبراکرم فرمود(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم): «شَعبَانُ شَهری رَحِمَ الله مَن اَعَانَنِی عَلَى شَهرِی». ماه شعبان ماه من است، رحمت خدا بر آن کسی باد که من را در این شهر کمک کند. چگونه کمک کنیم؟ معلوم می شود به تعبیر ساده پیغمبراکرم(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم)، در این ماه برای تطهیر و شستشوی من و تو آستین بالا میزنند. اینجا میخواهم تعبیری کنم که ممکن است خیلی حزازت داشته باشد. پیغمبراکرم(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) در این ماه برای اینکه آلودگی من و تو را پاک کنند مثل دلّاک میمانند. خدا رحمت کند کسی را که در این شستشویی که شما را میخواهم دهم کمک کند؛ یعنی استغفار و توبه کند. کمک کردن به من برای آنکه تمیز و پاکتان کنم که قابل شوید سر سفره میهمانی خدا در ماه رمضان بنشینید با توبه و استغفار است. «رَحِمَ الله مَن اَعَانَنِی عَلَى شَهرِی»...
91/3/31



دل نوشت:

یا رب دل پاک و جان آگاهم ده
 آه شب و گریه سحرگاهم ده
 در راه خود اول ز خودم بی خود کن
 بی خود که شدم زخود به خود راهم ده ...



استغفرالله و اسئله التوبه ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۴۱
آشنا12