قبل از متن پست، توصیه می کنم دوستان دغدغه مند حتما بخونن!
مروری بر امتیازات و عبرتهای انتخابات ریاست جمهوری و شوراها
این هم پایان تاریخ!
لیبرالها ادعا کردهاند که لیبرالیسم؛ پایان تاریخ است و بعدش هیچی نیست!
آقای ترامپ به عنوان نماینده لیبرالترین دولت جهان و نماد بیش از 200 سال تلاش برای تحقق لیبرالیسم، اولین سفرش را به کشوری میرودکه یک قبیله ادارهاش میکنند! و با همان شمشیری که گردن مخالفان سیاسیشان را میزنند با رفقای لیبرل و مدرنشان میرقصند. جای لیلی و مجنون و رومئو و ژولیت خالی! این هم پایان تاریخ!
اولین سفر خارجیِ ترامپِ لیبرال؛ همزمان است با انتخابات ما.
در این دنیای اشباع شده از ریاکاری، باید هم؛ این جمهوریِ متفاوت با لیبرالیسم و این اسلام متفاوت با سعودی، مسئلهساز شود.
راهزنان بدویت مدرن؛ علیه جمهوری اسلامی متحد شدهاند.
امروز، جمهوری اسلامی در جهان اسلام و در منطقه؛ هم امنترین کشور است؛ هم مردم سالارترین، هم پیشروترین در علم و فنآوری؛ هستهای، هوافضا، نانوتکنولوژی، موشکی، حتی در بعضی از اینها در رده جهانی است و جزو هفت، هشت کشور اول دنیا است و نقش تعیینکننده و حذف نشدنی در معادلات منطقهای و جهانی دارد.
از این منظر نگاه کنیم به جمهوری اسلامی و به انتخابات.
صدها سال است در دنیا دارند تبلیغ میکنند که: سیاست؛ منهای دین و دین؛ منهای سیاست!
حالا بیش از چهل میلیون نفر آمدند یکی میگوید آن روحانی سید خوب است، دیگری میگوید آن روحانی دیگر خوب است! کجا رأی گرفتهاند؟ در چند هزار مسجد.
جهانیان میبینند در
جمهوری "اسلامی"، عجب نظامِ آزادی و عجب مردمسالاریِ جدّی، رقابتی و
پرشوری!
شخصاً
وقتی میبینم یک همشهری و هموطنم ذیل پرچم جمهوری اسلامی دارد هورا میکشد و اظهار
خوشحالی میکند که کاندیدایش برنده شده است، از ته دل خوشحال میشوم، اگر چه دارد
به من چنگ و دندان نشان میدهد و میگوید حالتان را گرفتیم.
این را شهدای ما آوردند. هزاران سال، بر این ملت گذشت، هزاران سال. یک روز، دو روز، ده سال، صد سال و پانصد سال نیست. هزاران سال گذشت؛ این ملت آدم حساب نمیشدند. شاهان در این مملک چه میکردند، از شاپور ذواالاکتاف بگیرید تا ناصرالدین شاه قاجار و رضاخان و... . چه جنایاتی میکردند! العیاذ باالله خدایی میکردند روی زمین.
چه کسی به اینها آزادی انتخاب داد؟ این افتخار ما است یک سید شیعه مرجع تقلید مجاهد آمد، او گفت «جمهوری اسلامی؛ نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد» و به ملت ما حق انتخاب داد.
فقط شمال تهران رأی ندادند که. امروز هم آقای روحانی در پیامش میگفت. در روستاهای الیگودرز و الشتر هم، ایشان و رقبایشان رأی دارند. بحثهای دیگر به جای خودش، (در وقتش از خجالت دولت هم در میآییم)، اما یکی از ارکان سبک زندگی انقلابی این است که از خوشحالی توده ها زیر بیرق جمهوری اسلامی خوشحال بشود، اگر چه به خلاف نظر او رأی داده باشند.
مردم؛
هدف یا ابزار؟
نیازمند این هستیم
که مسائل اصلی و جدّیمان را با ادبیات قرآنی و معارفی بفهمیم و توضیح بدهیم.
تلقّی ما از جمهوریت چیست؟ گاهی فکر میکنیم که میخواهیم مثلاً فلان آرمان یا قلهی بزرگ را فتح کنیم، ملت هم باید بشود تدارکات یا عقبه پشتیبانی ما؟ نه آقا! همه با هم قرار است یک کاری بکنیم. ما یک کاروان هستیم، یک امّت هستیم. اصلاً نگاه دینی این است. مردم، ابزار ما نیستند، هدف ما هستند.
این، لوازمی دارد. او که پیامبر خدا (ص) بود با مردم مشورت میکرد، و به آن عمل میکرد؛ مشورتهایی که گاهی در نهایت معلوم میشد غلط بوده است. پیامبر خدا، که عقل کل است. در قصّهی جنگ احد، پیامبر مردم را جمع کردند فرمودند که چه کار کنیم؟ یک عده گفتند در مدینه بایستیم، یک عده گفتند نه برویم در بیرون درگیر بشویم. خود پیامبر هم نظرشان این بود که بمانند در شهر، ولی نظر جمع را پذیرفتند. رفتند و شکست خوردند. پیغمبر میگفت اجازه اشتباه کردن دارید. یکی از مبانی جمهوری اسلامی این است که مردم حق دارند اشتباه کنند.
میگوید «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ» (هود، 112) استقامت باکسانی که همراهت هستند. جامعه را با خود نگاه داشتن، با خود همراه کردن، وارد این کاروان کردن، با شتاب مناسب به سمت مقصد حرکت دادن، این است که کار پیامبرانه است وگرنه هر عارف و زاهدی، شخصاً ممکن است مقاماتی پیدا بکند.
جمهوریت در انقلاب اسلامی، هم مبنا و هم کاربرد دینی و انقلابی دارد.
جمهوریت، را ذیل تواصی «تَواصَوا بِالحَقِّ و تَواصَوا بِالصَّبر» باید ببینیم، ذیل «لِتَعارَفوا» باید ببینیم. ذیل تعاون باید ببینیم. «وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى» (مائده، 2)
ساز و کارهای
جمهوریتی برای ما ساز و کارهای مبارک
هستند، چرا؟ چون در خدمت امور مقدس میتوانند باشند.
مأموریت ما؛ دعوت
جمهوریت، آنقدری که
من میفهمم یعنی همه با هم بدانیم، همه با
هم بخواهیم، همه با هم بتوانیم.
کار ما در این حوزه، دعوت است!
«الَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ کَفى بِاللَّهِ حَسیبا» (احزاب، 39) خداوند میفرماید که رساندن وظیفهی شما است. تبلیغ یعنی رساندن. حرف را برسانید.
قرآن میگوید میدانید چه کسی میتواند حرف حق را به مردم برساند؟ کسی که از خدا بترسد. «یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ» و از هیچکس غیر از خدا نترسد. وقتی تو حرف را بخواهی برسانی به مردم، بروی با مردم مخاطبه و مفاهمه برقرار کنی، ملت را که خدا، چوب خلق نکرده است! درست است دو تا گوش دارند ولی یک زبان هم دارند. حرف بزنی حرف میزنند. باید تو آزاده باشی، باید وام دار این و آن نباشی. باید ترسان از این و آن نباشی که بتوانی با او حرف بزنی و او در تو صدق ببیند. خشیت از خدا، خشیت دیگران را از بین میبرد.
تشکیلات؛ جایگزین همه چیز!
چون ما نمیتوانیم خشیت خدا را داشته باشیم و خشیت دیگران را نداشته باشیم و صدق داشته باشیم. پس چه کار کنیم؟ میگوییم آقا همهی ساز و کارها تعطیل! ساز و کار اقناع تعطیل! تبیین تعطیل! اقناع، پَر، تبیین، پَر، تواصی، پَر. بصیرتبخشی، پَر. چه کار کنیم پس؟ آقا این مدلهای جدید چینی آمده است، دوستان ما که اسکله های قاچاق دارند وارد کردهاند از چین!
جمهوریت به جای اینکه
مبنایش بشود استدلال و اقناع و تبیین و تبلیغات، -تبلیغات به معنای درستش نه به معنای پروپاگاندا و اغواگری، تبلیغات
به معنای قرآنی؛ تبلیغ یک واژه ملکوتی است چه جایگزینش بشود؟ تشکیلات! یک مدل چینی برادران وارد کردند،
تشکیلات میآوریم. تشکیلاتی رأی بدهید.
«... وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشیرَتَهُمْ ...» (مجادله، 22)، اصلاً خدا میگوید حزب الله کسی است که عشیره ای و قبیلگی عمل نمیکند. اینها میگویند نه! خدا از حزبالله یک تعریف دارد، آن تعریف منسوخشده است! ما تعریف تازه برایش داریم. وارد کردیم چینیاش را آوردیم. حزباللهی چینی وارد کردیم عالی. جواب میدهد! بله. دوپینگ یک بار، دو بار، سه بار جواب میدهد ولی یک بار هم آنچنان میخوری زمین که ربّت را یاد کنی.
الگوی حزبالّلابی جایگزین
الگوی حزبالّلهی!
این
"تشکیلات" ادعایی آقایان، یک جنس
بنجل چینی است که بر اطاعت کور و ابلهانه مبتنی است، میخواهند با قیافههای حق
به جانب، با تیپهای ظاهرالصلاح، تفکر ولایی
را نابود کنند و نگاه بچگانه خودشان به تشکیلات و سازماندهی سیاسی را جایگزین همهچیز
کنند. تفکر ولایی از جانب حزب اللابیها
در همه کشور و از جمله در مشهد در خطر
است. تمام زندگیشان شده است لابی کردن و از این جلسه به آن محفل رفتن و سهمخواهی
کردن و برنامهریزی برای حذف اصلح در لیستها و جایگزین کردن به
قول خودشان "حرف گوش کنها"! و بعد همه را به ضد ولایت فقیه بودن متهم کردن. خطر این جماعت ظاهرالصلاح
و پرخسارت را باید با تبیین و آگاهی بخشی، دفع کرد.
احیای مسجد کرامت
اینجا مشهد است! 45 سال پیش علمدار تفکر و پرچمدار روشنفکری دینی در این شهر، سیدعلیخامنهایها
بودند! [صلوات حضّار] که قبل از اینکه بخواهند دستوری بدهند و ابلاغی بکنند، مولد فکر بودند و تبلیغ میکردند.
هنوز که هنوز است آدم میخواند
این کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآنِ
آقا را، تازگی را حس میکند. پیوند با حقیقت را در آن حس میکند، زنده کننده است.
من پیشنهادم این است به همهی بچههای مشهد، که اولین کاری که در دستور کار قرار بدهند بعد از انتخابات، بازخوانی این کتاب باشد. طلبهها و دانشجوهای
حزباللهی؛ هم خودشان این کتاب را بخوانند و هم نهضت بازخوانیاش را در مساجد مشهد راه بیاندازند.
یک بار مرور کنیم. مطمئن شویم
این دینی که ما داریم از آن حرف میزنیم، این انقلابی که ما داریم از آن حرف میزنیم،
همان چیزی باشد که آقا میگوید؛ یک اشتراک لفظی نباشد، آن جهادی که شما میخواهید انجام
بدهید آن جهدی، تلاشی و اقدامی که میخواهید بکنید، اگر جهتگیریاش درست نباشد
واویلاست.
جریان ناب اسلامی، تفکر روشنفکری دینی به معنای
دقیق و درست خودش، یکی از مبادی مهمّش مشهد بوده! بعد در این مشهد یک عده بیایند
بگویند تفکر تعطیل! تحلیل تعطیل! تبیین تعطیل! اقناع تعطیل !تشکیلات جایگزین همه چیز! بعد با وقاحت انتظار داشته باشند که فرزندان خمینی،
فرزندان خامنهای اینجا خفه بشوند؟ در
برابر یک چنین جریان منحطّ عقبمانده نانبهنرخروزخور متوهم قالتاقی سکوت کنند!؟
بدانند که پایشان را از گلیمشان درازتر کردهاند!
یادمان نرفته آقایان بالایش می نوشتند هوالمطلوب و اسمش را می گذاشتند لیست آقا! "لیست آقا" چه کسی بود؟ سر لیستش برادر گرامی جناب حجتالاسلام آقای تیمورعلی عسکری مشاور محترم رییس فقید مجمع تشخیص بودند. حامیانش که بودند؟ میشود گفت؟ اجازه هست اسم بیاوریم؟ بگوییم چه نهادهایی پشت آن لیست جعلی بودند؟ جاعلان "لیست آقا!" جرأت دارند امروز با بچه حزب اللهی های مشهد روبرو بشوند؟! این اتفاقات در همین شهر افتاده!
ما طرفدار ولایت فقیه هستیم، فقیه یعنی چه!؟ فقاهت یعنی چه؟! فقاهت یعنی فهم! فهم عمیق، فهم روشن، بیّن، وقتی میگویی ولی فقیه؛ باید فضا باز بشود، باید ملت احساس گشایش بکنند! چرا؟ چون یعنی اقناع پیش آمد، فهم پیش آمد، ولایت فقیه برای ما این است. ما فهممان این است که در ولایت فقیه گشایش هست. نور هست.
حرکتی که باید آغاز بشود این است که تفکر روشنفکری دینی در مشهد تازه بشود. با همان قرائت آیتالله خامنهای. در مشهد باید مسجد امام حسنها و مسجد کرامتها احیا بشود. نرمافزار تفکر دینی در مشهد باید تازه گردانی بشود. باید برگردد به مبانی دقیق فقاهتی خودش با قرائت مقام معظم رهبری. مشهد چه از جهت فضلا، چه از جهت مخاطبان این قابلیت را دارد. راهش چیست؟ ارجاع مسائل روز به مبانی و منابع معارفی قرآنی و ولایی. ونه تکنیکهای وارداتیِ چینی و انگلیسی و تایلندی و...
خود آقای علم الهدی به نظرم خیلی از این جهت قابل استفاده است. مشروط به اینکه شما بروید و از ایشان بخواهید که آقا ما یک فضای مسجد کرامتی در مشهد کم داریم. آقای علمالهدی عالم خوشذوقی است در استفاده از آیات و ادعیه و احادیث و اینها، تا برسد به خیلی از فضلایی که در مشهد هستند و باید اینها را آورد پای کار. آقای نظافت یک جلسه سه چهار تا بحث مدیریتی گفت. حدیث خواند. با یک ذوق تبیینی قابل توجهی. خیلی شیرین بود من دیدم مدیرانی که در آن جلسه بودند واقعا استفاده کردند. ولی اینها جرقّهای است. استمرار ندارد. باید تازهگردانی معرفتی نهادینه بشود.
برشی
از سخنان وحید جلیلی در تشکل مردمی فتیه مشهد، 30 اردیبهشت (یک روز پس از انتخابات)