به امید آشنایی

هر چیز که در جستن آنی، آنی

به امید آشنایی

هر چیز که در جستن آنی، آنی

به امید آشنایی

کتابی که تورق می کنم...
"سعادت و شقاوت انسان"

۱۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

معنویت اسلام، رهبانیت از نوع بودایی و مسیحی نیست، بلکه ریاضت در صحنه ی جهاد در عین متن زندگی است. در منطق حسین بن علی علیه السلام، فراغت از دنیا، فراغت از تکلیف و حقوق نیست، فراغت از سیاست و اقتصاد نیست. زیرا اسلام فقط یک مقدار شعار و شعائر ساکن نیست.

دینامیسم اسلام، چیزی نبود که از بیرون به اسلام، قلمه شده باشند؛ بلکه ذاتی اسلام است و آنها می خواستند ذاتیات اسلام را کتمان و تحریف بکنند. بنابراین، دعوا، دعوای بین «اسلام کتاب و سنّت» بود که حسین برایش کشته شد با «اسلام اموی»، دینی که در حکومت و حقوق بشر و ... هیچ دخالتی نمی کند و حرف نمی زند و حکمی نمی دهد.

در فرهنگ اهل بیت علیهم السلام، آرمانی که گرسنگی گرسنگان به آن لطمه نزند، یک آرمان انسانی نیست، چه برسد به یک آرمان الهی. اهل بیت، شیعیانشان را حتی به قطره اشک یتیمان هم حساس کرده بودند و می گفتند که از کنار محرومان و مظلومان، بی تفاوت عبور نکنید؛ چه رسد یه بی عدالتی های بزرگ در جامعه انسانی که سزاوار اغماض نیست.*


* کتاب "حسین علیه السلام، عقل سرخ"، حسن رحیم پور ازغدی





۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۴۵
آشنا12



آقا جان لیاقت عزاداری ات را نصیبمان کن ...


دریافت


🚩یاران! شتاب کنید، قافله در راه است. می گویند که گناهکاران را نمی پذیرند؟

آری، گناهکاران را در این قافله راهی نیست... اما پشیمانان را می پذیرند.

آدم نیز در این قافله ملازم رکاب حسین است، که او سرسلسله خیل پشیمانان است، و اگر نبود باب توبه ای که خداوند با خون حسین میان زمین و آسمان گشوده است، آدم نیز دهشت زده و رها شده و سرگردان، در این برهوت گمگشتگی وا می ماند.

🌴منبع: کتاب فتح خون؛ سید مرتضی آوینی

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۶ ، ۱۰:۲۳
آشنا12

چند روز دیگه اول مهره و بازار خرید لوازم التحریر داغه داغه


                                                                                  

 


برندهای ایرانی لوازم التحریر با کیفیت خوب:

فقط یه نکته، روی هر کدوم از لینکا که کلیک کنید، تصویر یا تولید کننده اون محصول هست، بعضی از محصولات هم که لینک ندارن، اگر سرچ کنید تو فروشگاه های اینترنتی تصویرشون پیدا می شه.


خودکار:

قبلا خودکار کیان اینجا معرفی شد، خودکار های ایرانی برند دیگه، خودکار پاپکو و ...


مداد:

مداد پارس، مداد روزنامه ای بیست، مداد لاک پشت و ...


مداد رنگی:

مداد رنگی آزاده، مداد رنگی لاک پشت، مداد رنگی پارس و مداد رنگی روزنامه ای بیست و ...


دفتر:

دفتر هم قبلا اینجا معرفی شد، فقط برای یادآوری، پاپکو، آزاده، قاصدک، روشنا و ...


پاکن:

تحریران، پارسا، قاصدک و ...


تراش:

قاصدک


کلاسور:

پاپکو


پوشه:

پاپکو



بعضی از برندها هم هستن که هم واردات دارن و هم تولید داخل، مثل فکتیس، کنکو، پلیکان، بیک و ...

حواسمون باشه اگه خواستیم از این برندها هم خرید کنیم، ابتدای بارکدشون 626 باشه.



۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۲۵
آشنا12

در حملات صورت گرفته از ۲۵ اوت توسط ارتش میانمار در ایالت آراکان ۲ الی ۳ هزار مسلمان کشته شده‌اند.


مسلمانان میانمار

روهینگیا مردمی مسلمان و آریایی هستند که در ایالت راخین در غرب میانمار زندگی می‌کنند. سازمان ملل متحد و همچنین اغلب رسانه‌های بین‌المللی و سازمان‌های حقوق بشری، مردم روهینگیا را جزو تحت ستم‌ترین اقلیت‌ها در جهان توصیف می‌کنند.

بیشتر جمعیت یک میلیون و صد هزار نفری روهینگیا از حق شهروندی میانمار محرومند و در شرایطی مشابه با آپارتاید زندگی می‌کنند. بسیاری از آنان در کمپ‌های پناهندگان در نزدیکی مرز بنگلادش زندگی می‌کنند.


میانمار دیروز

از قرن اول هجری، اسلام در میانمار گسترش یافت. بازرگانان مسلمان از مسیرهای زمینی که از منطقه غربی میانمار و ایالت آراکان در این کشور می‌گذشت به مناطق غربی چین سفر می‌کردند. بسیاری از این افراد در منطقه ساحلی آراکان، اقامت گزیدند و نخستین مناطق تجمع مسلمانان را ایجاد کردند. سیاحان چینی در نوشته‌های خود از مناطق ایرانی‌نشین در مرزهای بین میانمار و یونن (ایالتی در جنوب غربی چین) در قرن سوم میلادی یاد کرده‌اند.


پی نوشت1: آهای اونایی که یقه پاره می کنین واسه کوروش و داریوش و آریایی بودن، آهای اونایی که میگین چرا واسه یه عده عرب باید جوونای ما برن تو سوریه شهید بشن، بسم الله، اینم نژاد آریایی، نژاد اصییییییییییل آریایی، چرا هیچ کس صداش در نمیاد؟؟؟

دارن زنده زنده می سوزونن آریایی های مسلمون رو

جرمشون چیه که صدامون درنمیاد؟؟؟ مسلمون بودنشون؟؟؟

چون مسلمونن و چشم رنگی نیستن، هزارتا هزارتا هم زنده زنده بسوزون، عین خیالمون نیست، ولی اگه چشم رنگی و اروپایی بودن، حتی اگه چند نفر بودن، میرفتیم جلوی سفارت کشورشون به بهونه همدردی شمع روشن می کردیم و میذاشتیم اینستا؟؟؟


پی نوشت2: بازم دم دانش آموزامون گرم، ان شاالله سه شنبه ساعت 10 تجمع می کنن جلو دفتر نمایندگی سازمان ملل در تهران.


۱۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۶ ، ۲۱:۳۱
آشنا12

یه بیماری جدید گرفتم، وقتی میرم بیرون واسه هر کاری، حداقل یه مغازه که می دونم یا حدس میزنم جنس ایرانی نداره یا کم داره، سر میزنم و چند تا از برند های ایرانی رو می پرسم دارن یا نه؟ قصد خرید هم ندارم، فقط میرم اسم برندها رو میگم که به گوششون بخوره شاید دفعه بعد خواستن سفارش جنس بدن، از این برندها هم بگیرن.

امروز هم تو مسیر خونه، رفتم لوازم التحریری، پرسیدم خودکار کیان دارین؟

آقاهه گفت نه نداریم.

دوباره: خودکار پاپکو هم ندارید، نه؟

آقاهه: چرا داریم.

مجبور شدم بخرم :|


الان کلی لوازم تحریر ایرانی دارم که از این طریق خریداری شدن :|

خوب میشم، دعا بفرمایید :|


پی نوشت: گذشته از شوخی، نزدیک مهر ماهه و فصل خرید لوازم التحریر و وسایل مدرسه است، حواسمون باشه حتی الامکان جنس ایرانی بخریم، انصافا کیفیتشون خیلی خوبه، یه سری برند ها قبلا تو همین وبلاگ معرفی شد، ان شاالله زنده باشم سه شنبه برندهای لوازم التحریر ایرانی که با کیفیت هستند رو میذارم.

یادمون نره، خدا سرنوشت هیچ قومی رو تغییر نمیده تا خودشون نخوان، کاری هم با مسلمون بودن و نبودنمون نداره، سنت الهیه، تا خودمون نخوایم هیچ چیزی عوض نمیشه.

ان شاالله با حمایت از تولید داخلی، یه گره کوچیک از وضع اقتصادی کشورمون باز کنیم.

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۶ ، ۱۸:۴۳
آشنا12
هر شاگرد جدیدی که بهم معرفی میشه، وارد یه زندگی جدید و یه خانواده جدید میشم.
گاهی وقتا اینقدر انرژی میگیرم از بعضی از این بچه های معصوم که دلم نمیاد هیچ وقت کلاس هامون تموم شه، مثل صالح، زهرا، علی و ...
اینجور وقتا دوستیمون حتی بعد از تموم شدن کلاس ها هم ادامه داره و هر از گاهی از هم خبر می گیریم.

گاهی وقتا بچه ها خیلی اخت نمیشن ولی خانواده ها خیلی صمیمی و گرم برخورد می کنن، جوری که اصلا احساس غریبی نمی کنی، مثل آیدا، فاطمه، علی و ...

گاهی وقتا نه بچه ها خیلی گرم می گیرن باهات و نه خانوادشون، مخصوصا اگه تعداد جلساتی که قراره باهم کار کنید، کم هم باشه
این جور وقتا بعد از کلاس خیلی خسته میشم، چون بیشترین توانم رو برای پیدا کردن یه روزنه به دنیای طرف مقابلم صرف می کنم، دلم نمی خواد ریاضی و دبیر ریاضی یه موجود خشک بی احساس تو ذهن بچه ها و خانواده هاشون تلقی بشه. دوس ندارم آدم ها صرفا برای گرفتن نمره و قبول شدن، هزینه کنن و بعد انگار نه انگار تا خرداد سال بعد. از این که تمام اهداف یه بچه بشه نمره خوب گرفتن تو درس ها، به هر قیمتی، به شدت اذیت میشم.

با تمام این حرف ها، گاهی اوقات اینقدر مشکلات بچه ها ذهن رو درگیر می کنه که لحظه ی تموم شدن کلاس و بیرون اومدن از اون فضا، بغضی که تا اون لحظه به زور قورتش داده بودی، میزنه بیرون و ناخودآگاه اشک و ...
وقتی میبینی خانواده ای تمام داراییشون یه خونه زیر پله است که با هزار تا قرض و وام تونستن بخرن و هر ماه فلان قدر قسط میدن، اما با این حال حاضرن واسه پسرشون هزینه کنن و معلم بگیرن، بغض امونت رو میبره ...
وقتی میبینی دختر 12 ساله ای که همیشه برات سوال بوده که چرا اینقدر بیشتر از سنش میفهمه، بهت میگه مامان و باباش از هم جدا شدن و مامانش با کار کردن تو یه کارگاه خیاطی خرجشون رو میده، از خودت متنفر میشی ...
از اینجور موقعیت ها کم نیستن متاسفانه ...
خیلی تلخ شد ...


اینو بگم یکم فضا عوض شه
امروز یکی از شاگردای پنجم دبستانم بهم گفت مامانم میگه دست خط شما خیلی خوبه، دست خط من هیچ وقت مثل شما نمیشه.
بهش گفتم تو هم می خوای خوشگل بنویسی؟ (تو ذهنم داشتم برنامه می چیدم که موقع جزوه نوشتن می تونم بهش بگم چجوری بنویسه که قشنگ تر بشه خطش)
خیلی صریح گفت نه.
من :| چرا؟
میگه آخه هیچ کدوم از آدما و دانشمندای بزرگ خطشون خوب نبوده.
بهش میگم ولی آدمای بزرگ همه چیشون باید خوب باشه، خط هم یکیشه.
میگه نه، مثلا جرج واشنگتن اصلا خطش خوب نبوده
:|||

پ.ن1: جرج واشنگتن!!! خطش چه شکلی بوده؟:|
پ.ن2: تف تو ریا، فهمیدید خطم خوبه؟ :))))
۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۶ ، ۰۲:۱۸
آشنا12



بیانات مهم رهبر انقلاب اسلامی درباره فاجعه میانمار:

     این مسأله‌ی حقیقتاً فاجعه‌آمیز میانمار حقیقتاً یک حادثه‌ی کم‌نظیر است. جلوی چشم کشورهای اسلامی، دولت های اسلامی، جلوی چشم یک میلیارد و نیم مسلمان، جلوی چشم مجامع جهانیِ مدعی و دولتهای ریاکارِ دروغگویِ مدعیِ حقوق بشر، یک دولت بی رحمی جمع مردم بی‌پناه را می‌کشند، آتش می‌زنند، خانه‌هایشان را ویران می‌کنند، بیرون می‌کنند. حقیقتاً حادثه‌ی عجیبی است این و هیچ عکس‌العملِ به معنای واقعی کلمه هم مشاهده نمی‌شود.

     راه چاره این است که دولت های مسلمان عملاً وارد بشوند. نمی‌گوییم لشگرکشی کنند به آنجا، اما فشار سیاسی بیاورند، فشار اقتصادی بیاورند.... در مجامع جهانی علیه آنها فریاد بکشند.

     جمهوری اسلامی این افتخار را برای خودش باید حفظ کند که علناً، صریحاً علیه ظلم حرف بزند، چه این ظلم در مناطق اشغال‌شده‌ی به وسیله‌ی صهیونیست ها باشد، چه در کشور یمن و بمباران مردم یمن باشد، چه در بحرین باشد، چه در هر نقطه‌ی دیگری و چه در میانمار. باید نسبت به اینها جمهوری اسلامی موضع شجاعانه و صریح خودش را اتخاذ کند.

      تقلیل فاجعه میانمار به یک درگیری مذهبی بین مسلمانان و بودایی‌ها درست نیست. البته ممکن است در این حادثه تعصب مذهبی تأثیر داشته باشد اما این قضیه، یک قضیه سیاسی است، زیرا مجری آن، دولت میانمار است و در رأس آن دولت نیز زنی بی‌رحم قرار دارد که برنده جایزه صلح نوبل بوده و با این اتفاقات، در واقع، مرگ جایزه صلح نوبل رقم خورد.

رهبر معظم انقلاب

۹۶/۶/۲۱



۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۰۹
آشنا12


نشسته ام چو غباری به شوق اذن دخول

بیا بگو نتکانند پادری ها را ...


اگر لایق باشم، در جوار حضرت عشق، امام رئوف، به یادتان هستم :)

۱۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۶ ، ۱۶:۲۳
آشنا12

چند وقت پیش، وقتی برادرزادم که 5 سالشه زمین خورد و جیغ می کشید از درد، واسه اینکه آرومش کنم، رفتم بغلش کردم و بعد از نوازش کردن، بهش گفتم اشکال نداره، منم اندازه تو بودم زمین می خوردم، هر چی بیشتر دردم میومد زودتر بزرگ می شدم، الانم تو داری بزرگ میشی.

اون شب، موقع خواب همه دردهایی که کشیده بودم جلو چشمم رژه می رفتن.

اولین باری که خیلی دردم اومد و حس کردم تلخ ترین شکست زندگیم رو چشیدم، اول دبستان بودم. یادمه بعد از چندین دیکته که 20 می شدم، یه روز توی دیکته به جای "آباد" نوشتم "آبان" و دیکته رو شدم 19. اون روز تا خونه گریه کردم که چرا باید 19 بشم، اینقدر ناراحت بودم که فکر می کردم تنبل ترین بچه دنیام و دیگه هیچ وقت آدم بزرگی نمیشم. یادمه وقتی اومدم خونه و برادر بزرگترم گریمو دید، شیطنش گل کرد و اینقدر سر به سرم گذاشت که دوباره گریه ام گرفت. اینقدر برام سخت بود که رفتم توی باغچه خونمون روی خاک نشستم و تنهایی زار زار گریه کردم. اینقدر این خاطره برام تلخ بود که هنوزم که هنوزه، بعد حدودا 20 سال لحظه لحظه اش تو خاطرم مونده.

دو سال بعد، وقتی یه مشکل خانوادگی بزرگ واسمون اتفاق افتاد فهمیدم اینقدرها هم این نمره پایین گرفتن ها شکست بزرگی نیست. با این که خیلی بچه بودم و خیلی چیزا رو درک نمی کردم، ولی اذیت شدن خانواده من رو هم اذیت می کرد، هر چند از بچگی توانایی بروز حال بدم رو نداشتم.

دو سال بعد از این دو سال وقتی برادرم که هم بازیم بود رو از دست دادم، احساس کردم بزرگترین درد دنیا رو من کشیدم، و با تمام این دردها، خیلی بیشتر از هم سن و سالام می فهمم. فکر می کردم مگه کس دیگه ای هم هست که اندازه من درد کشیده باشه؟ این باعث شده بود که بعضی جاها هم که حتی می خواستم خوشحال باشم، ادای آدمای ناراحت رو دربیارم، خب به هرحال درد بزرگی رو کشیده بودم و باید بقیه می فهمیدن.

تو این مدت دردهای بزرگ و کوچیک زیادی توی زندگی کشیدم، مثل زندگی عادی هرکسی، تا اینکه چند سال پیش، وقتی به کسی که عاشقش بودم، نرسیدم، خیلی بهم ریختم، دیگه غم های گذشته اصلا تو ذهنم نمیومد، فکر می کردم دیگه ته دنیاس، اینقدری که با خدا هم قهر کردم.

چند سال بعد، وقتی پدرم رو که نفسش کوه بود برام، از دست دادم، فهمیدم که تا حالا اصلا معنی درد رو نفهمیده بودم.

مخلص کلام اینکه، هر دردی بکشی، درد بالاتری هم هست.

گاهی وقت ها وقتی درد می کشیم، اینقدر غرق درد کشیدن و ناله کردن میشیم که فراموش می کنیم واسه چی اینجاییم و قراره چیکار کنیم.

یادمون میره این درد کشیدن ها یه وسیله اس واسه رشد و بزرگ تر شدنمون، نه غرق شدن تو همین درد ها و دست و پا زدن ها.



به قول استادی "امید یعنی اگر دانۀ زندگی صد بار از دستمان رها شد، باز هم برای برداشتن و به مقصد رساندن آن به ابتدا برگردیم و این بار محکم تر گام برداریم."


می دونم هممون درد زیاد کشیدیم تو زندگی، اما این درد کشیدن ها نشه دلیلمون واسه رکود و نشستن و تلاش نکردن. :)


شعر نوشت:  مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک

                 چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

                 ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست

                 به هوای سر کویش پر و بالی بزنم ...


و کلام آخر: "شاه کلید موفقیت این است که در بن بست ها، سختی های شدید و مواجهه با موانع بزرگ، امید و ایمانت را از دست ندهی ⛔️ "



خیلی طولانی شد، ولی اینو نگم تو دلم می مونه :)


یَا کَرِیمُ یَا رَبِ وَ أَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفِی عَنْ قَلِیلٍ مِنْ بَلاَءِ الدُّنْیَا وَ عُقُوبَاتِهَا وَ مَا یَجْرِی فِیهَا مِنَ الْمَکَارِهِ عَلَى أَهْلِهَا عَلَى أَنَّ ذَلِکَ بَلاَءٌ وَ مَکْرُوهٌ، قَلِیلٌ مَکْثُهُ، یَسِیرٌ بَقَاؤُهُ، قَصِیرٌ مُدَّتُهُ فَکَیْفَ احْتِمَالِی لِبَلاَءِ الْآخِرَةِ وَ جَلِیلِ وُقُوعِ الْمَکَارِهِ فِیهَا وَ هُوَ بَلاَءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ وَ یَدُومُ مَقَامُهُ وَ لاَ یُخَفَّفُ عَنْ أَهْلِهِ

 

بخشی از دعای کمیل مولا علی علیه السلام

۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۶ ، ۱۸:۵۵
آشنا12

اگر سوال ریاضی داشتید، از دبستان تا دانشگاه، با کمال افتخار در خدمتم :)

ان شاالله که بلد باشم.

۴ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۲۰
آشنا12

خودتان را مجهز کنید، مسلح به سلاح معرفت و استدلال کنید، بعد به این کانون های فرهنگی-هنری بروید و پذیرای جوان ها باشید. با روی خوش هم پذیرا باشید؛ با سماحت، با مدارا. فرمود: «و سنّة من نبیّه»، که ظاهراً عبارت است از «مداراة النّاس»؛ مدارا کنید.

ممکن است ظاهر زننده‌ای داشته باشد؛ داشته باشد. بعضی از همین هائی که در استقبالِ امروز بودند و شما -هم جناب آقای مهمان‌نواز، هم بقیه‌ی آقایان- الان در این تریبون از آنها تعریف کردید، خانم هائی بودند که در عرف معمولی به آنها می گویند «خانم بدحجاب»؛ اشک هم از چشمش دارد می ریزد. حالا چه کار کنیم؟ ردش کنید؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل، متعلق به این جبهه است؛ جان، دلباخته‌ی به این اهداف و آرمان هاست. او یک نقصی دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقص های این حقیر باطن است؛ نمی‌بینند.

گفتا شیخا هر آنچه گوئی هستم               آیا تو چنان که می نمائی هستی؟

 ما هم یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید. البته انسان نهی از منکر هم می کند؛ نهی از منکر با زبان خوش، نه با ایجاد نفرت. بنابراین با قشر دانشجو ارتباط پیدا کنید.

امام خامنه ای، بیانات در دیدار علما و روحانیون خراسان شمالی ۱۳۹۱/۰۷/۱۹


پی نوشت1: امروز شبکه خبر یه گزارشی رو پخش کرد، یه عده خانم چادری مهربون، یه غرفه داشتن، که خانم های بی حجاب رو دعوت می کردن به اون غرفه، توی غرفه روسری رو با حجاب کامل سرشون می کردن و ازشون عکس می گرفتن و بهشون نشون میدادن، خانم هایی که نشون داد تلویزیون، واقعا ذوق زده بودن، تجربه جذابی بود براشون.

بعد از اینکه از غرفه خارج می شدن، بهشون گل و بسته فرهنگی میدادن.

ایده شون فوق العاده بود.

جالبیش اینه که خانم هایی که این کار رو کرده بودن، خودشون کسایی بودن که تا چند سال پیش بدحجاب بودن. 


پی نوشت2: یه بزرگی می گفت، وقتی جامعه رو مثل دوستا و خانواده خودت ببینی، کسایی که واقعا دوسشون داری، واسه کج رفتنشون دلت می سوزه، از سر دلسوزی راه نشونشون میدی، نه از سر اینکه من بالاترم و اون پایین تر ...


پی نوشت3: باهم مهربون باشیم، اسلام دین مهربونی هاست :)

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۶ ، ۲۲:۴۸
آشنا12