دلخوشم به "إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ" ات ...
امروز ده ها بار شکستم
خرد شدم
له شدم
مچاله شدم
صدای خرد شدنم در گلو حبس شد
بارها اشک تا پشت پرده چشم ها آمد و غرور زنانه ام مجبور به بازگشتش کرد
و اکنون غرور خفته ام نیست تا بالش خیس از اشک را ببیند
امروز از هر انسانیت بود بیزار شدم
از تمام افاده های روشنفکر بودن
از تمام کتاب خوان های بی رحم
از خودم
از هرچه ادعای مسلمانی
هرچه داعیه اسلامی بودن این کشور
داعیه فرهنگ چند هزار ساله داشتن
امروز از هرچه انسانیت بود به خدای انسان ها پناه بردم
و اعوذ برب الناس
من شر الوسواس الخناس
الذی یوسوس فی صدور الناس
از تمام وسوسه های پر از "منیت"
امروز ...
امروز روز سختی بود
خیلی سخت
آنقدری که مطمئنم حتی روزهای آینده, خودم هم توانایی درک حال امروزم را هم نخواهم داشت
و فردا
کسی چه می داند, شاید به بغض های امروزم خندیدم
که اعوذ بالله من شر نفسی
مبادا لحظه ای این درد را از "من" بگیری
که ذره انسانیتی که شاید مانده باشد در وجودم, به کلی نابود می شود
امروز بارها دلتنگ شدم
دلتنگ روزهای پس از ظهور
و بارها به خودم نهیب زدم که توی کمترین نامسلمانی که تحمل چنین وضعی را نداری, چطور دلت راضی می شود به درد کشیدن امامت از دیدن این صحنه ها
امروز روز سختی بود
خدا را شکر شب را وسیله آرام شدن قرار داد ...
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و جعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه...
پست زیر درد را زنده نگه می دارد ...
روح پروانه ای
*عنوان مطلب بخشی از آیه 30 سوره بقره
وبلاگ خوبی بود. ممنونم از معرفی
عظمت انسان ها به میزان درد آنهاست.........
:((