به امید آشنایی

هر چیز که در جستن آنی، آنی

به امید آشنایی

هر چیز که در جستن آنی، آنی

به امید آشنایی

کتابی که تورق می کنم...
"سعادت و شقاوت انسان"

این نیز بگذرد ...

جمعه, ۱۴ مهر ۱۳۹۶، ۰۲:۲۹ ق.ظ

گاهی اوقات که برمی گردی نوشته های گذشته ات رو ورق میزنی، دلت آروم میشه، که هیچ چیز موندنی نیست، نه هیجاناتی که ممکنه به واسطه ی حضور یه آدم تو زندگیت باشه، یا شاید خریدن یه وسیله جدید و یا کاشتن یه گل تو گلدون یا هرچیز دیگه ای، و نه ناخوشی ها قراره بمونن، ناخوشی هایی که مثل هیجانات می تونن هزار و اندی دلیل داشته باشن.

نوشتن رو بیشتر از اینکه اون لحظه آرومم میکنه، واسه این دوس دارم که چند سال بعد برگردم و بخونمشون و گذر روزگار رو ببینم، هربار که گذشته ها رو ورق میزنم حس می کنم چندین برابر بزرگتر شدم و این رشد ناگهانی کمک بزرگی می کنه به عبور از روزمرگی های سخت و آسون زندگی.

دوباره بی خوابی زده به سرم و این بار واسه گشتن تو گذشته ها با دفتر چند سال پیشم همراه شدم.


🔲ما آدما خیلی خنده داریم.

هممون می دونیم "حرف" باد هواست و دیواری کوتاه تر از دیوار حاشا نیست.

اما با این حال به حرف ها دل می بندیم و باهاشون دل می کَنیم.

حرف هایی که فقط باد هواست...

92/1/26

17:00


🔲 پسر بچه ی 7 ساله ای که امروز (یعنی دیروز) اولین روز مدرسه اش بود، داشت گریه می کرد.

ازش پرسیدن چرا گریه می کنی؟

میگه آخه مامانم نیست، گم شده!

*بعضی وقتا فکر می کنم خدا گم شده!

92/7/1

00:25



بی ربط نوشت: نمی دونم چرا هرباری که میرم مرکز تبادل کتاب حداقل تا یه هفته شارژم. یقینا یکی از دلایلش قدم زدن بین اون همه کتابه، ولی این حسی نیست که تو کتاب فروشی های انقلاب یا حتی کتابخونه ها داشته باشم، حس خیلی دوس داشتنی تریه ...

فرصت کردید و تهران بودید، حتما یه سر بزنید.

نظرات  (۸)

۱۶ مهر ۹۶ ، ۲۱:۱۷ کم‌نویس ...
احسنت
ان شاءالله در قیامت، به گذشته خود که نگاه کردیم....
پاسخ:
...
یا سریع الرضا، اغفر لمن لا یملک الا الدعا ...
در حق هم دعا کنیم که عاقبت به خیر شیم ان شاالله همگی
۱۴ مهر ۹۶ ، ۲۳:۰۵ علیـ ــر ضــا
بعضی گذشته ها شیرینیشون عمرا از بین بره 
پاسخ:
اما وقتی الان دیگه نیستن، شیرینی زیادی که تو خاطر آدم مونده، اشک آدمو درمیاره :)
۱۴ مهر ۹۶ ، ۱۹:۵۸ جـاودان ـم
منم تبادل ـو خیلی دوست‌دارم. بینِ اونهمه کتاب، یه کتاب با جلدِ پاره پیدا کردن که چند ساله می‌خواستی بخونیش، نشستن رو صندلیاش و غرق شدن اونقد که یهو به خودت بیای و ببینی لعنت.. کلی گذشته. :))
حالا اینکه آرمان‌کافه من اون دور و بره و بعد تبادل میرم اونجائم تو این احساسات بی‌تاثیر نیست. :))
پاسخ:
وای دقیقا، خیلی حس خوبیه
کافه ی داخل خود تبادل هم خیلی دوس داشتنیه
و البته گلخونه بیرونش
واقعا جوش دوس داشتنیه، همه چیزهایی که می تونن به آدم آرامش بدن، همه یه جا جمع شدن
الحمدلله یکی پیدا شد حس خوب تبادل رو تجربه کرده باشه:)
۱۴ مهر ۹۶ ، ۱۷:۲۸ ــ حسان ــ
نوشتن روی من هم خیلی تاثیر میزاره واقعا آرامش بخشه
پاسخ:
انگار با نوشتن شخصیت آدم تثبیت میشه
ما تو برگشتن به عقب دقیقا عکس شماییم کلا دل اشوب میشه-_-
ولی بجاش به اینده فک میکنیم :-)

اون ۲تا استاتوس زیبا بود و کاملا صحیح احسنت واقعا

بله کتاب عالیه :) موفق باشید
پاسخ:
خاطرات تلخ حتی اگه خیلی هم ازش گذشته باشه، باز درد داره یادآوریشون، ولی گذشته رو خوندن، کمک میکنه به مدیریت زندگی، اینکه تلخ ترین ها و شیرین ترین هایی که تا حالا چشیده شده، الان دیگه نیستن، پس دل بستن و دلگیر شدن از اتفاقات خیلی کار درستی نیست :)

نظر لطفتونه، قابل پخش ترینشون بود که انتخاب کردم :))

کتاب خوب که فوق العاده است.

شما هم در پناه خدا موفق باشید.
سلام. سپاس
پاسخ:
سلام
تشکر از حضور شما
سلام
گذشته های شیرین،خیلی شیرینندبراآدم
خوشبحالت:)
پاسخ:
سلام
خیلی هم شیرین نیستن، ولی اینکه تلخی ها هم یه روزی تموم میشن حس خوبی رو به آدم میده  :)
اره حس خیلی خوبیه منم یه سری کتاب فروشی هارو می رم که حال دلم خوب بشه یه موقع هایی مخصوصا الان تو این فصل جون می ده یه کم پیاده روی کنی تا یه کتاب فروشی بعد بشینی ۵ساعت با حرم گرمای کتاب کتاب بخونی
وای الان که دارم می نویسم هم حالم خوب شد😍
پاسخ:
دلم خوااااست
دقیقا همین حس خوب رو تو مرکز تبادل دارم، هم جا هست واسه نشستن، هم محیطش فوق العاده آرومه
اینقدری آرامش هست که زمان نمی گذره ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">