ناقوس ها به صدا در می آیند
ناقوس ها به صدا در می آیند نوشته ابراهیم حسن بیگی
روابط علی
علی روابطش را با مردم، براساس اصول دینی اش تنظیم کرده و هرگز به فکر بقای قدرت و حکومت خود نیست. شنیدم که وقتی محمد بن ابی بکر را به فرمانداری مصر برگزید، در حکمی به او نوشت: «با مردم، فروتن، نرم خو و مهربان باش. گشاده رو و خندان باش تا بزرگان در ستمکاری تو طمع نکنند و ناتوان ها در عدالت تو مایوس نگردند.»
قرآن ناطق
بندگان خدا! من از هر کسی برای پذیرفتن دعوت و حکم قرآن شایسته ترم، ولی معاویه و عمروعاص اهل دین و قرآن نیستند. من خود قرآن ناطقم. من بهتر از شما آنان را می شناسم... یاران من! سرها و بازوان خود را لختی به من عاریه دهید که حق به نتیجه قطعی رسیده است و چیزی تا بریده شدن ریشه ستمگران باقی نمانده است.
منشور فرمانداری
«ای مالک، مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش. مبادا همچون حیوان شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی، زیرا مردم دو دسته اند. دسته ای برادر دینی تو و دسته ای همانند تو در آفرینش یکسان اند. اگر گناهی از آنان سر می زند و یا علت هایی بر آنان عارض می شود یا خواسته و ناخواسته اشتباهی مرتکب می گردند، آنان را ببخشای و برآنان آسان گیر. آن گونه که دوست داری خدا تو را ببخشاید و بر تو آسان گیرد. بر بخشش دیکران پشیمان مباش و از کیفر دادن متخلفان شادی مکن و از خشمی که می توانی از آن رها گردی، شتاب نداشته باش. به مردم نگو به من فرمان داده اند و من نیز فرمان می دهم که اینگونه خودبزرگ بینی دل را فاسد و دین را پژمرده و موجب زوال نعمت هاست و اگر با مقام و قدرتی که داری، دچار تکبر یا خودبزرگ بینی شدی، به بزرگی پروردگارت که برتر از توست بنگر که تو را از سرکشی نجات می دهد و تندوری تو را فرو می نشاند و عقل و اندیشه ات را به جایگاه اصلی بازمی گرداند....
مبادا هرگز دچار خودپسندی گردی و به خوبی های خود اطمینان کنی و ستایش دیگران را دوست داشته باشی. که این ها از بهترین فرصت های شیطان برای هجوم آوردن به توست. مبادا با خدمت هایی که انجام داده ای، بر مردم منت بگذاری یا آنچه را انجام داده ای بزرگ بشماری یا مردم را وعده ای داده سپس خلف وعده نمایی. منت نهادن، پاداش نیکوکاری را از بین می برد و کاری را بزرگ شمردن، نور حق را خاموش می گرداند و خلاف وعده عمل کردن، خشم خدا و مردم را برمی انگیزاند....»
حکومت داری علی
علی فرمود: «این کارها و این رسم ها هیچ سودی برای من و شما ندارد، زیرا من مانند امیران نیستم که از تشریفات وتکریم ها خشنود شوم و شایسته نیست که شما خود را به زحمت بیندازید...»
امام پاسخ داد: «من مانند تو نیستم. خداوند بر حاکمان واجب کرده که در شیوه زندگی خود، خود را در ردیف فقیرترین افراد جامعه قرار دهند تا از مشکلات فقیران و تنگ دستان غافل نشوند.»
علی گفت: «خدا را خوش نمی آید که تو نسبت به دیگران از حقوق خاصی برخوردار باشی. در حالی که تو به عنوان دختر علی، باید در ساده پوشب و بی آلایشی الگو و سرمشق دیگران باشی.»
آنها به نام همان الله ی با علی جنگیدند که علی به نام همان الله می خواست هدایتشان کند.
اینگونه باش
هوای نفس را با بی اعتنایی به حرام بمیران. جان را به یقین نیرومند کن و با نور حکمت روشنایی بخش و با یاد مرگ آرام گردان...
پسرم به یقین بدان که تو به همه آرزوهایت نخواهی رسید و مدت زیادی زندگی نخواهی کرد و به راه کسانی می روی که پیش از تو رفته اند. پس در به دست آوردن دنیا آرام باش و در مصرف آتچه به دست آورده ای نیکو عمل کن.
بدان که روزی دو قسم است. یکی آنکه تو آن را می جویی و دیگری آنکه او تو را می جوید و اگر تو به سوی او نروی، خود به سوی تو خواهد آمد.
تشویق و انتقاد
علی نه در برابر تشویق های دوستان و نه دشمنان و مخالفان و منتقدان، تغییری نمی کرد. نه از تشویق ها به وجد می آمد و نه از توهین ها خشمگین می شد و می گفت: «چه بسا کسانی که با ستایش دیگران فریب خورده اند.»
پزهیزکاری
ای مردم! من بر خود و بر شما از دو چیز می ترسم: هوایپرستی و آرزوهای طولانی.
ای مردم! پرهیزکاری پیشه کنید. یکی از نشانه های پرهیزکاران این است که او را اینگونه می بینی. در دین داری نیرومند، نرم خو و دوراندیش است. در توانگری میانه رو، در عبادات فروتن، در تهی دستی آراسته، در سختی بردبار است و در جستجوی کسب حلال روز را به شب می رساند.
پرهیزکاران مردم را با لقب های زشت نمی خوانند. همسایگان را آزار نمی رساند. در مصیبت های دیگران شاد نمی شود و در کار ناروا دخالت نمی کند و از محدوده ی حق خارج نمی شود.
نفس او از دستش در زحمت، ولی مردم از او در آسایش اند. برای قیامت خود را به زحمت می افکند. ولی مردم را به رفاه و آسایش می رساند.
ای مردم! چه چیزی ما را بر گناه جرات داده و در برابر پروردگار مغرور ساخته است؟ و بر نابودی خود علاقه مند کرده است؟ آیا بیماری نفس ما را درمانی نیست؟ و خواب زدگی ما را بیداری نخواهد بود؟ چرا آنگونه که به دیگران رحم می کنیم، به خود رحم نمی کنیم؟ ما را چه می شود؟ چه بسا کسی را در آفتاب سوزان می بینی، بر او سایه می افکنی یا بیماری را می نگری که سخت ناتوان است، از سر دلسوزی بر او اشک می ریزی، اما چه چیزی تو را به بیماری خود بی تفاوت کرده و بر مصیبت های خود شکیبا. و از گریه به حال خویش باز داشته است؟ در حالیکه هیچ چیز برای تو عزیزتر از جانت نیست. چگونه ترس از فروآمدن بلا، شب هنگام تو را بیدار نگرده، در حالی که در گناه غوطه ور و در پنجه ی قهر الهی گرفتار شده ای؟
ای مردم زهد یعنی کوتاه کردن آرزو و شکرگزاری در برابر نعمت ها و پرهیز از گناه. پس اگر نتوانستید همه این صفات را فراهم سازید، تلاش کنید که حرام بر صبر شما غلبه نکند و در باربر نعمت ها شکر یادتان نرود. چه اینکه خداوند با دلایل روشن، عذرها را قطع و با کتاب های آسمانی روشنگر، بهانه ها را از بین برده است.
خدایا به تو پناه می برم از آنکه در سایه بی نیازی تو، تهی دست باشیم.
روانشناسی
فرزندان خود را به اخلاق خود تربیت نکنید، زیرا که آنان برای زمانی غیر از زمان شما خلق شده اند.
علی از زبان ابن ملجم
ابن ملجم: «ندر عجبم که تو هنوز علی را نشناخته ای، علی با همه خصومتی که با او دارم، مردی است که من به مروت و مردانگی اش اعتراف می کنم. آن روزها که شاهد بودی ما در کوفه علیه او شعار می دادیم و مردم را بر او می شوراندیم. اما او راه مدارا در پیش گرفت و حتی حقوق ما را از بیت المال قطع نکرد. در حالی که خلیفه پیشین، عثمان، هر صدای اعتراضی را در نطفه خفه می کرد. یادت نیست با ابوذر غفاری چه کرد؟ امروز اگر عثمان به جای علی خلیفه بود من جرات نمی کردم از ترس مامورانش از چند فرسخی کوفه عبور کنم. علی خلیفه ای نیست که بر دشمنان خود بشورد، مگر در میدان جنگ ...»
دل شکسته ام...
«خدایا! من این مردم را از پند و تذکرهایم خسته کرده ام. آنها نیز مرا خسته نموده اند. آنها از من به ستوه آمده و من از آنان به تنگ آمده ام. دل شکسته ام. به جای آنان افراد بهتری به من مرحمت فرما و به جای من بدتر از هر کس را بر انان مسلط کن.»
وصیت علی ...
بر آنچه در دنیا از دست می دهید، اندوهناک مباشید.
نظم در امور زندگی و ایجاد صلح و آشتی در میانتان سفارش می کنم.
خدا را، خدا را! درباره قرآن! مبادا دیگران در عمل کردن به دستوراتش از شما پیشی گیرند.
کتاب های معرفی شده
کتاب «صدای عدالت انسانی» نوشته جرج جرداق، ترجمه سید هادی خسرو شاهی
کتاب «خداوند علم و دانش» نوشته رودلف ژایگر، ترجمه ذبیح الله منصوری
کتاب «خورشیدوش» نوشته ابراهیم بن ابوالحسن.
کتاب «به نام خداوند علم و شمشیر»: رودلف ژایگر کارهای عمرانی و اداری علی را که در سال های 12 تا 22 هجرت صورت گرفته است را در این کتاب شرح می دهد.