به امید آشنایی

هر چیز که در جستن آنی، آنی

به امید آشنایی

هر چیز که در جستن آنی، آنی

به امید آشنایی

کتابی که تورق می کنم...
"نگاهی به تاریخ معاصر"

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مولا علی علیه السلام» ثبت شده است

اول از همه عیدتون خیلی خیلی مبارک. ان شاالله عید ظهور آقا :)


چند روز پیش نهج البلاغه رو که ورق می زدم، این جمله رو از مولا علی علیه السلام خوندم:



بگذریم از اینکه داریم تو یه جامعه ای زندگی می کنیم که مسئولین کشوری، خونه ولنجک دارن و پورش و بنز سوار میشن و ...

هرچند قابل گذشتن نیستن اینا، ولی به فرض محال هم اگه ازینا بگذریم، از کسایی که ادعای حمایت از قشر ضعیف جامعه رو دارن، اما خودشون تو ناز و نعمت زندگی می کنن، نمی تونم بگذرم.


چند روز پیش توفیق اجباری شد فیلم "قاتل اهلی" رو دیدم.

اهل نقد فیلم نیستم، نه بلدم نه علاقه ای دارم به نقد فیلم.

چیزی که تو این فیلم خیلی اذیتم کرد، این بود که هیچیش به هیچیش نمیومد. نقش اول و مثبت فیلم (پرویز پرستویی) یکی از دلسوزترین و شجاع ترین مسئولان مملکتیه که واسه همین دلسوزی و با حق بودنش، کلی چوب میذارن لای چرخ کارهاش. کسی که حامی قشر ضعیف جامعه است. همیشه دست به خیره و ...

اما تو یه خونه ی بزرگ و ویلایی تو بهترین منطقه شهر زندگی می کنه، همه نوع امکاناتی رو داره. بهترین ماشین زیر پاشه و ... و بدتر از همه، هرجا که دختر یا پسرش گیر می کنن، از آبروی خودش خرج می کنه تا اونا رو از مخمصه نجات بده.

تو کتم نمیره اونی که حمایت از مظلوم رو تو بوق و کرنا میکنه، خودش بی دردترین آدم این جامعه باشه.

آخه اونی که تو کاخ زندگی می کنه چه می فهمه خونه 40 متری زیرپله یعنی چی؟؟؟

...

دارم شب عیدی، تلخ می کنم کامتون رو.

بی خیال


فقط اینو نگم می مونه ته دلم، تو مدینه فاضله ای که همه بشریت آرزوی رسیدن بهش رو دارن، فکر نمی کنم کسی بتونه بپذیره که فقیری توی جامعه باشه و مسئول اون جامعه، تو رفاه و آسایش زندگی کنه و برای موندن تو قدرت، تو ظاهر از فقرا حمایت کنه!

اللهم عجل لولیک الفرج و جعلنا من خیر انصاره ...



تبریک نوشت: این هفته پر تبریک بود، عید امروز، تولد دو روز پیش خواهر، تولد امروز رفیق، همشون مبارک :)

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۶ ، ۱۹:۴۵
آشنا12

چند وقت پیش، وقتی برادرزادم که 5 سالشه زمین خورد و جیغ می کشید از درد، واسه اینکه آرومش کنم، رفتم بغلش کردم و بعد از نوازش کردن، بهش گفتم اشکال نداره، منم اندازه تو بودم زمین می خوردم، هر چی بیشتر دردم میومد زودتر بزرگ می شدم، الانم تو داری بزرگ میشی.

اون شب، موقع خواب همه دردهایی که کشیده بودم جلو چشمم رژه می رفتن.

اولین باری که خیلی دردم اومد و حس کردم تلخ ترین شکست زندگیم رو چشیدم، اول دبستان بودم. یادمه بعد از چندین دیکته که 20 می شدم، یه روز توی دیکته به جای "آباد" نوشتم "آبان" و دیکته رو شدم 19. اون روز تا خونه گریه کردم که چرا باید 19 بشم، اینقدر ناراحت بودم که فکر می کردم تنبل ترین بچه دنیام و دیگه هیچ وقت آدم بزرگی نمیشم. یادمه وقتی اومدم خونه و برادر بزرگترم گریمو دید، شیطنش گل کرد و اینقدر سر به سرم گذاشت که دوباره گریه ام گرفت. اینقدر برام سخت بود که رفتم توی باغچه خونمون روی خاک نشستم و تنهایی زار زار گریه کردم. اینقدر این خاطره برام تلخ بود که هنوزم که هنوزه، بعد حدودا 20 سال لحظه لحظه اش تو خاطرم مونده.

دو سال بعد، وقتی یه مشکل خانوادگی بزرگ واسمون اتفاق افتاد فهمیدم اینقدرها هم این نمره پایین گرفتن ها شکست بزرگی نیست. با این که خیلی بچه بودم و خیلی چیزا رو درک نمی کردم، ولی اذیت شدن خانواده من رو هم اذیت می کرد، هر چند از بچگی توانایی بروز حال بدم رو نداشتم.

دو سال بعد از این دو سال وقتی برادرم که هم بازیم بود رو از دست دادم، احساس کردم بزرگترین درد دنیا رو من کشیدم، و با تمام این دردها، خیلی بیشتر از هم سن و سالام می فهمم. فکر می کردم مگه کس دیگه ای هم هست که اندازه من درد کشیده باشه؟ این باعث شده بود که بعضی جاها هم که حتی می خواستم خوشحال باشم، ادای آدمای ناراحت رو دربیارم، خب به هرحال درد بزرگی رو کشیده بودم و باید بقیه می فهمیدن.

تو این مدت دردهای بزرگ و کوچیک زیادی توی زندگی کشیدم، مثل زندگی عادی هرکسی، تا اینکه چند سال پیش، وقتی به کسی که عاشقش بودم، نرسیدم، خیلی بهم ریختم، دیگه غم های گذشته اصلا تو ذهنم نمیومد، فکر می کردم دیگه ته دنیاس، اینقدری که با خدا هم قهر کردم.

چند سال بعد، وقتی پدرم رو که نفسش کوه بود برام، از دست دادم، فهمیدم که تا حالا اصلا معنی درد رو نفهمیده بودم.

مخلص کلام اینکه، هر دردی بکشی، درد بالاتری هم هست.

گاهی وقت ها وقتی درد می کشیم، اینقدر غرق درد کشیدن و ناله کردن میشیم که فراموش می کنیم واسه چی اینجاییم و قراره چیکار کنیم.

یادمون میره این درد کشیدن ها یه وسیله اس واسه رشد و بزرگ تر شدنمون، نه غرق شدن تو همین درد ها و دست و پا زدن ها.



به قول استادی "امید یعنی اگر دانۀ زندگی صد بار از دستمان رها شد، باز هم برای برداشتن و به مقصد رساندن آن به ابتدا برگردیم و این بار محکم تر گام برداریم."


می دونم هممون درد زیاد کشیدیم تو زندگی، اما این درد کشیدن ها نشه دلیلمون واسه رکود و نشستن و تلاش نکردن. :)


شعر نوشت:  مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک

                 چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

                 ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست

                 به هوای سر کویش پر و بالی بزنم ...


و کلام آخر: "شاه کلید موفقیت این است که در بن بست ها، سختی های شدید و مواجهه با موانع بزرگ، امید و ایمانت را از دست ندهی ⛔️ "



خیلی طولانی شد، ولی اینو نگم تو دلم می مونه :)


یَا کَرِیمُ یَا رَبِ وَ أَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفِی عَنْ قَلِیلٍ مِنْ بَلاَءِ الدُّنْیَا وَ عُقُوبَاتِهَا وَ مَا یَجْرِی فِیهَا مِنَ الْمَکَارِهِ عَلَى أَهْلِهَا عَلَى أَنَّ ذَلِکَ بَلاَءٌ وَ مَکْرُوهٌ، قَلِیلٌ مَکْثُهُ، یَسِیرٌ بَقَاؤُهُ، قَصِیرٌ مُدَّتُهُ فَکَیْفَ احْتِمَالِی لِبَلاَءِ الْآخِرَةِ وَ جَلِیلِ وُقُوعِ الْمَکَارِهِ فِیهَا وَ هُوَ بَلاَءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ وَ یَدُومُ مَقَامُهُ وَ لاَ یُخَفَّفُ عَنْ أَهْلِهِ

 

بخشی از دعای کمیل مولا علی علیه السلام

۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۶ ، ۱۸:۵۵
آشنا12



🌹🌹🌹🌹🌹🌹 عیدتون خیلی خیلی مبااااااارک 🌹🌹🌹🌹🌹🌹


تبریک ویژه میگم به همه تازه عروس دامادا 😊

ان شاالله زیر سایه مولا علی علیه السلام و مادر سادات سلام الله علیها، زندگی پر از شادی و برکت و خدایی داشته باشن.

همه دختر خانما و آقا پسرای گل مجرد هم، ان شاالله سال دیگه این موقع مزدوج شده باشن 😊


دلاتون شاد و خدایی

۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۶ ، ۲۲:۰۶
آشنا12


 اَللّـهُمَّ فَاقْبَلْ عُذْری

وَارْحَمْ شِدَّةَ ضُرّی ...

خدایا! عذرم را بپذیر

و به این آشفتگی و پریشانی حالی ام رحم کن...


دل نوشت: سجده شکر لازمم آقا که شما مولا مایی ...


خواهش نوشت: یک بار هم که شده، حداقل ترجمه فارسی این استغفار هفتاد بندی رو بخونید، زبان حال خودمونه از زبان مولا ...

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۶ ، ۲۲:۰۷
آشنا12


پی نوشت: اگر "بردار مسئولی" سزاوار استفاده از امکانات بود، بردار فقیر امام از همه سزاوارتر بودن.

خبر نوشت: در ماه رمضان امسال در برنامه ماه عسل با کمک مردم ٢ میلیارد و پانصد میلیون تومان جمع آوری شد؛ این 2.5 میلیارد چند زندانی را آزاد کرده باشد خوب است؟ 500 زندانی! در دل این 500 نفر آدمی بود که به خاطر  ٢ میلیون و پانصد تومان از سال ٨٩ زندانی بوده و حالا آزاد شده است؛ تفاوت تا کجاست که فردی برای 2 میلیون تومان 7 سال{2555 روز و شب} زندانی می شود و دوستی ندارد تا این پول را تسویه کند و "جاست فرند"های فرد دیگری یک شبه 50 میلیارد را جور می کنند! (نقل ار "احسان گل محمدی" فعال رسانه ای)

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۶ ، ۲۲:۴۱
آشنا12

 

پی نوشت1: انصافا چقدر از ته دل ناراحت شدم واسه گناه کردن بقیه؟ نه اینکه برم پیش دوستم بگم فلانی رو دیدی، "بنده خدا غیبتش نباشه"، فلان کارو کرد... بگذریم از اینکه خیلی وقتا عجب می گیرتمون و نهایتش اگه صدامونم پیش کسی درنیاد، تو دل خودمون قضاوت می کنیم ...

اگه جامعه رو یه "من" واحد در نظر بگیریم، هرقسمتی از این "من" مریض بشه، تلاش می کنیم به اون قسمت بیشتر برسیم تا زودتر خوب شه، دقیقا خلاف چیزی که تو جامعه "اسلامی" امروزمون می بینیم ... (اکثرا نه همه)، خیلی وقتا امر به معروف و نهی از منکر چیزی جز این رسیدگی بیشتر و تلنگر صمیمانه نیست...

پی نوشت2: می گفت اگه اشتباهی هم از کسی دیدی، سعی کن توجیهش کنی ...

پی نوشت3: حواسمون باشه گناه فردی با گناهی که رو سرنوشت یه جامعه اثر داره فرق داره، حاکمی که تو جامعه اسلامی خلاف شرع عمل می کنه، باید با جدیت ازش مطالبه کرد!

سوال نوشت: نمی دونم چرا برعکس عمل می کنیم، از مردم مطالبه می کنیم و گناه مسئولین رو توجیه ...

آیا می دانید نوشت: آیا میدانستید پس از اتمام غیبت با گفتن جمله ی: بگذریم، نمیخوام غیبت بشه!
غیبت از نامه ی اعمال شما پاک نمیشه!؟ 😳

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۶ ، ۲۳:۴۹
آشنا12



عشق بازی بالاتر از این؟!


دل نوشت: خواستم بگم خوش به حالمون که مولامون علی علیه السلامه، بعد دیدم خوش به حال تر خدا که بنده ای مثل مولا داره ...


... : می دونم اینقدر رو سیاهم، (رو سیاهی که پیش کش، تو سیاهم) که مولا نگاهمم نمی کنن، ولی مگه میشه این عشق رو منکر شد ...


حیفه عشق که من مدعیشم...

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۶ ، ۱۴:۱۶
آشنا12
امروز وقتی دوستم بهم پیام داد که "پیشاپیش عید فطر مبارک"، بعدش خیلی بی مقدمه گفت "دوست داری چه هدیه ای تو این عید بگیری؟"

هرچی فکر کردم چیزی به ذهنم نرسید

یه لحظه به خودم اومدم و دیدم واقعا الان اگه خدا بگه چی می خوای عیدی، چی ازش بخوام؟

شاید هنوز باورم نشده که هرچی بخوام باید از خدا بگیرم، همون خدایی که به موسی گفت حتی نمک سفره ات رو هم از من بخواه.

با این حال هرچی فکر کردم دیدم هرچیزی که می خوام یه چیزی بالاترش هست که خواستنی تره، تا اینکه اتفاقی امروز خطبه 219 نهج البلاغه روزی ام شد.

الحمدلله ...

خدایا شکرت که مولامون علی علیه السلامه :)
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۶ ، ۰۳:۴۲
آشنا12



پند نوشت: چقدر تاریخ تکرار میشه... وقتی حرف های مولا رو می خونم انگار همین امروز باهامون حرف میزنن، وقتی ماها یه محور و یه مبانی فکری داریم، هر زمان از تاریخ که باشیم، تشخیص دوست و دشمن کار خیلی سختی نیست، عمل کردن به تکلیفمونه که عقلمون همش بهونه می تراشه واسه سخت جلوه دادنش...


روز نوشت: وقتی مولا میگن "به من خبر رسیده مهاجمی از آنان بر زن مسلمان و زن در پناه اسلام تاخته و ...." ناخودآگاه یاد تمام کشورهای مسلمونی میفتم که در بدترین شرایط دارن به سر می برن، فلسطین، یمن، افغانستان، پاکستان، عراق، سوریه، میانمار و ...، واقعا حقمون نیست بمیریم از این همه درد؟...
حواسمون باشه امروز واسه دفاع از اسلام، دفاع از انسانیت فراموش شده، کوتاه نیایم، که هر نفری که امروز حضور داشته باشه، تامین کننده امنیت تمام کشورهای مسلمان نشینه ...

که به قول امام خمینی، اگه هر مسلمونی یه سطل آب برمی داشت و به سمت اسرائیل می ریخت، الان اسرائیل رو آب برده بود ...

ولی چه کنیم که متأسفانه عافیت اندیشی، دامن مسلمون زاده هایی مثل حقیر رو گرفته ...


خاطره نوشت: به قول حاج آقا مجتبی، اگه با حق نباشی، قطعا با باطلی، راه میانه ای وجود نداره، پس اگه رو حق بودنمون با هم متحد نباشیم، مطمئنا تو جبهه باطلیم... بی تعارف


ترس نوشت: تنم می لرزه وقتی نفرین خط آخر رو می خونم ... واقعا با وضعیت امروز، این نفرین شامل حال ماها نمیشه؟


خدایا خودت جرات و جسارت عمل به تکالیفمون رو به ماها بده، آمین.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۶ ، ۰۲:۴۲
آشنا12


بهار پشت زمستان بهار پشت بهار

دلم گرفت؛ از این گردش و از این تکرار


نفس کشیدن وقتی که استخوان به گلو

نگاه کردن وقتی که در نگاهت خار


اگر به شهر روی طعنه های رهگذران

اگر به خانه بمانی غم در و دیوار


نمانده است تو را در کنار همراهی

که دوستان تو را می خرند با دینار


نه دوستان؛ صفحاتی ز هم پراکنده

که جمع کردنشان در کنار هم دشوار


به صبرشان که بخوانی؛ به جنگ مشتاق اند

به جنگشان که بخوانی؛ نشسته اند کنار


تو از رعیت خود بیمناکی و همه جا

رعیت است که تشویش دارد از دربار


کتاب کهنه ی تاریخ را نخوانده ببند

دلم گرفت از این گردش و از این تکرار


فاضل نظری-کتاب ضد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۶ ، ۱۲:۳۴
آشنا12

دختربچه: می خواااااااااااام!

مادر: عزیزم این به درد شما نمی خوره.

دختر بچه: ولی من می خوااااااام!

مادر: خوشمزه تر از اینو خونه داریم ...

(صحبت مادر تمام نشده، دختر بچه با بغض): آخه من دوسش دارم مامان، لطفا!

مادر: مامان جان آدم هر چیزی رو که دوس داره و می خواد که براش خوب نیست. می دونم خوشمزه اس، ولی ضرر داره...

(گریه دختر بچه) : تو دوسم نداری ...

مادر: مامانی من یه دنیا دوسِت دارم، اما این واست خوب نیست. می خوای بریم پارک و .....

 

چقدر شبیه دنیای ما بزرگترهاست. یه وقتایی واسه داشتن چیزایی که دوسشون داریم چقدر پافشاری می کنیم. حتی گریه و قهر کردن با خدا. حتی رسیدن به این نتیجه که خدا نمی بینتمون، دوسمون نداره، صدامونو نمی شنوه و ...

حواسمون نیست که " آدم هر چیزی رو که دوس داره و می خواد که براش خوب نیست..."

یاد این جمله افتادم که "علاوه بر اعتقاد، به خدا اعتماد کنیم!". یه وقتایی به زبون میگیم که اعتقاد داریم، اما وقتی شرایط یه کم سخت میشه، همه چی یادمون میره و با خدا قهر می کنیم. یه کم به حکمت خدا اعتماد کنیم، به اینکه وقتی چیزی می خوایم و نمیده بهمون، خساست خدا نیست، بی توجهیش نیست، درک نکردنمون نیست که وقتی خودش ما رو آفریده، بهتر از هر کسی می دونه ظرفیتمون چقدره. که "لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفسًا إِلّا وُسعَها" (1)

وقتی به حکمت این مادر ایمان داریم که وقتی به دخترش میگه نه، خیرش رو می خواد، چرا به حکمت خدا ایمان ندارم؟

و در آخر:

...اما هرگز نباید از تأخیر در اجابت دعا مأیوس گردى زیرا بخشش به ‏اندازه نیت است‏. گاه می ‏شود که اجابت‏ به تأخیر می افتد تا اجر و پاداش و عطاى در خواست ‏کننده بیشتر گردد و گاه می شود که در خواست می کنى اما اجابت نمی گردد درحالی که بهتر از آن به زودى، و یا در موعد مقررى به تو عنایت‏ خواهد شد و یا اینکه‏ به خاطر چیز بهترى این خواسته‏ ات بر آورده نمی شود زیرا چه بسا چیزى را می خواهى که اگر به تو داده شود موجب هلاکت دین تو می ‏شود. روى این اصل، ‏باید خواسته تو همیشه چیزى باشدکه جمال و زیبائیش برایت‏ باقى و وبال و بدیش از تو رخت ‏بربندد، مال براى‏ تو باقى نمی ماند و تو نیز براى آن باقى نخواهى ماند...(2)

و اینکه حواسمون به خواسته هامون باشه:

آیت الله فاطمی نیا:

«ان الله علی کل شی قدر»

«حقا و تحقیقا خداوند بر هر کاری قدرتمند می باشد»

آنها که دارای مقامات عالیه و کرامات هستند این مطلب را با تمام وجودشان باور کرده اند، خدا را امتحان نمی کردند! باید با یقین دعا کنیم ، درخواست و دعاها نباید از روی امتحان کردن باشد، بلکه باید از روی یقین و باور و از سویدای جان باشد.

 روایت است که وقتی دعائی می کنی، حاجت را در در ببین.

 

حاج آقا مجتبی:

«رُوِیَ عن رَسوُلِ‏ الله(صل‏ الله ‏علیه‏ و‏ آله‏ و سلم) قال: لا تَدعُوا عَلی اَنفُسِکُم اِلّا بِخَیر»؛

 وقتی برای خودت دعا می‏کنی، از خدا خیر بخواه نه شرّ! نفع بخواه نه ضرر! رفع ضرر بخواه نه جلب ضرر! «لا تَدعُوا عَلی اَنفُسِکُم اِلّا بِخَیر»؛ 

این تعبیر، استثنا از نفی است، یعنی بی ‌برو برگرد باید همین باشد، «فَاِنَّ المَلائِکَه یؤَمِّنون عَلی ما یَقوُلوُن»؛ تا دعا می‏ کنید، فرشتگان بلافاصله می‏گویند: آمّین! 

فهمیدی چه‌کار کردی؟ آن‌ها می‏گویند: آمّین! بعد هم تو پشیمان می‏شوی!

 

1: سوره بقره آیه 286

2: نهج البلاغه، وصیت نامه مولا علی علیه السلام به امام حسن مجتبی علیه السلام، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۵ ، ۱۲:۵۴
آشنا12

نمی دونم چرا آرامش تیکه گمشده ی جوونای نسل امروزمونه، جوونایی که تو دوره بعد از جنگ به دنیا اومدن، نه سختی های اون دوران رو کشیدن، نه استرس این رو تجربه کردن که وقتی واسه خرید نون میرن تا سر خیابون، می تونن دوباره برگردن و خانوادشون رو ببین یا نه، دورانی که آدما وایمیسادن تو صف کوپن و نفت و ... تا با همون یه ذره درآمدشون بتونن زندگیشون رو بچرخونن.

اما با این حال کمتر آرامش خواستن رو از زبون آدم بزرگا شنیدم تا جوونای هم دوره ای خودم

نمی دونم چرا ماها اینقدر محتاج آرامش شدیم

دنبال چی هستیم که آرامشون اینجوری سلب شده

وقتی میشینم پای حرفای بزرگترا که خیلی از اتفاقات تاریخی رو که ماها تو کتابا خوندیم، اونا باهاشون زندگی کردن، می‌بینم وقتی هم که تو سخت ترین شرایط زندگی بودند باز هم یه شیرینی آرامشی رو می تونی تو خاطراتشون پیدا کنی. خیلی جاها به شخصه این آرامش رو تو تعریف کردناشون حس کردم. از خاطرات قشنگ! وضعیت قرمز که کل محل جمع میشدن تو پناهگاه و بگو و بخند هایی که تو اون شرایط داشتند. از خوشحالیشون موقع تعطیل شدن مدارس موقع موشک بارون تهران و رفتن دسته جمعی فامیل به شهرستان و خوش و بش هاشون تو مسیر. از برف های تا زانو و بخاری نفتی و تعطیل نشدن مدارس تو اون وضعیت برف.

وقتی با خاطرات نسل امروز حتی خاطره تعریف کردنای خودم مقایسه می‌کنم می بینم چقدر ماها کمبود آرامش داریم. وقتی از سال های دبیرستانم تعریف می کنم، خاطرات آزاردهنده زودتر از خاطرات شیرین به ذهنم میاد. وقتی به دانشگاه فکر می کنم یاد روزهای غم انگیزش آزارم میده، وقتی به ازدواج فکر می کنم، فقط سختی هاش به ذهنم میرسه و ...

بعضی وقتا فکر می کنم ماها عادت کردیم قفل شیم روی خاطرات بدمون. فراموش کنیم اون خوش گذرونی هایی که با دوستامون داشتیم، فراموش کردیم اون حس قشنگی که موقع قبولی دانشگاه یا فارغ التحصیلی داشتیم. فراموش کردیم چقدر گفتیم و خندیدیم و تو سر و کله هم زدیم. ماها یاد نگرفتیم خاطراتمون رو قشنگ تعریف کنیم. جوری که به تلخی هاشم بتونیم بخندیم. نه اینکه خودمونو گول بزنیم، نه. ولی یاد بگیریم که این خاطرات هر جوری هم که بوده، الان گذشته. با یادآوری میزان غم انگیز بودن اونا چیزی حل نمیشه. یاد یه جک افتادم که می گفت امروزه آدم جرات نمی کنه با کسی درد و دل کنه، تا طرف بهت ثابت نکنه از تو بدبخت تره، بی خیالت نمیشه. واقعا زندگی نسل امروز ما همین شده. با خودمون لج کردیم، به همه می خوایم ثابت کنیم ما خیلی درد کشیدیم. ما خیلی تنهاییم، زجر کشیدیم. خب به فرض که ثابت کردیم، که چی؟

خودمونو از زندگی عادیمون محروم کردیم، از تلاش، پیشرفت و هممون افتادیم تو مد افسردگی و تنهایی. و آخرش میگیم ماها آرامش نداریم و آرامش میشه یه تیکه از هزاران تیکه گم شده ی زندگیمون. اگه به این باور برسیم که این ماییم، خود خود ماییم که می تونیم به زندگیمون آرامش بدیم، نه کس دیگه ای، نه خانواده، نه دوست، نه حتی شاهزاده و پری رویایی ای که قراره در آینده بیاد خوشبختمون کنه. باور کنیم که تا خودمون نخوایم هیچ کس نمی تونه خوشبختمون کنه، آروممون کنه، آرامش رو بهمون برگردونه.

چند وقت پیش، از یه آقای سخنرانی شنیدم که کی گفته شما فقط با ازدواج خوشبخت میشید؟ شما تا نتونید خودتون رو خوشبخت کنید، تا نتونید خوشبخت زندگی کنید، هیچ وقت نمی تونید کس دیگه ای رو خوشبخت کنید. حضرت معصومه هیچ وقت ازدواج نکردند اما الگوی کامل مسلمانانند. با اون همه دانش و کمالات. نه اینکه ازدواج خوب نباشه، خیر، واجبات دینه و کلی هم سفارش شده، اما هم کفو ایشون کسی نبود. حالا چون ایشون ازدواج نکردن بگیم خوشبخت نبودن؟ موفق نبودن؟

ناخودآگاه الان یاد آسیه افتادم، همسر فرعون. کسی که تو کاخ فرعون زندگی می کرد، نزدیک ترین شخص به فرعون بود. اما در قرآن الگوی همه مسلمانان، مرد و زن، معرفی میشن. حالا اگه من بودم: «وای شوهرم که کافره، من نمی تونم جلوی شوهرم وایسام، حالا چیکار کنم، چقدر بدبختم، خدا دیگه از من انتظار نداره بندگی کنم و ...»

این یه جمله رو هم بگم و تمومش کنم، آرامش با یک جا نشستن و منتظر موندن و دست به دعا بالا بردن بدست نمیاد. خود خدا میگه من احوال قومی رو تغییر نمیدم مگر اینکه خودشون بخوان. پس خیالم راحت، تا خودم نخوام، خودم تلاش نکنم، کار مفیدی که فقط خودم و خدا می دونیم انجام ندم، حالم خوب نمیشه، آرامش پیدا نمی کنم.

و در آخر بعد از این همه من! من! کردن بگم که هروقت تمام تلاشم رو کردم و باز حالم خوب نشد، حواسم به این تیکه از خطبه مولا باشه که ...

                       


یاعلی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۵ ، ۱۷:۰۱
آشنا12


دل نوشت: الهی انت کما احب، فاجعلنی کما تحب


فرزندم ...

اگر دعایت دیر مستجاب شد نومید نشوی که عطایای الهی بستگی به نیت دارد و گاهی اجابت را تأخیر می اندازد تا پاداش سوال کننده را بیشتر نماید و جزای آرزومند کامل تر گردد.

گاهی چیزی را خواسته ای و به تو نداده اند ولی بهتر از آن را در این دنیا و یا در جهان آخرت داده اند و یا خیر در این بوده که به تو نداده اند و چه بسا چیزی را مطالبه کرده ای که اگر نصیبت می شد، دینت از کف می رفت.
بنابراین چیزی را طلب کن که خیر آن پایدار باشد و رنج و گرفتاری نداشته باشد که نه تو برای مال می مانی و نه مال برای تو می ماند.


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۲۵
آشنا12

پ.ن1: مولا علی علیه السلام: تعجب می کنم از کسی که ناامید می شود، در حالی که وسیله ی نجات با اوست، که استغفار اوست. (غررالحکم/ج4/ص337)

پ.ن2: مولا علی علیه السلام: از کسی که دعایش بخشیده اند، اجابت را دریغ نمی کنند. (غررالحکم/ج5/ص237)

پ.ن3: یا سریع الرضا! اغفر لمن لایملک الّا الدّعا ...

دل نوشت: چه آرامشی داره حرف های پدر دلسوزمون ...

(پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم: انا و علی ابوا هذه الامه: من و علی پدران امتیم)

خدایا شکرت

.

 

فرزندم ...
بدان آن خدایی که گنجینه های آسمان ها و زمین به دست اوست، وقتی به تو اجازه ی دعا داده است، یعنی که اجابت را برعهده گرفته است.
و وقتی فرمان داده است که از او بخواهی، یعنی بنایـش بر عطا کردن است. و از او طلب بخشش کنی، یعنی اراده اش بر بخشیدن است.
و میان تو و خودش، حاجب و پرده دار قرار نداده و کار تو را به هیچ میانجی و واسطه ای واگذار نکرده.
و اگر بدی کردی، تو را از توبه بازنداشته. و در کیفرت شتاب نکرده و چون بازگشتی سرزنشت نکرده. و آنجا که سزاوار رسوایی بودی، رسوایت نساخته. و در پذیرش توبه، بر تو سخت نگرفته. و چند و چون گناهت را به رخ نکشیده. و از بخشش و رحمت مأیوست نگردانده. بلکه کندن تو را از گناه،تحسین کرده.
هر گناهت را یکی برشـمرده، امّا هر خوبی ات را ده به حساب آورده. و در توبه را برایت باز گذاشته.

اگر او را بلند بخوانی، صدایت را می شنود و اگر با او آهسته نجوا کنی، راز و نیازت را می فهمد.
پس نیازهایت را از او بخواه، رازهایت را با او در میان بگذار، گلایه ها و شـکوه هایت را نزد او ببر، برطرف شدن غم ها و غصه هایت را از او طلب کن و در کارهایت از او مدد بگیر. و هر چه می خواهی از خزائن رحمت او بخواه، چیزهایی که هیچ کـس جز او توان بخشیدنش را ندارد؛ از افزایش طول عمر تا سلامتی و تندرستی، تا وسعت و گشایش در روزی.
او کلیدهای گنجینه هایـش را در دو دست تو نهاده وقتی که درخواست از خودش را به تو رخصـت داده. پس هرگاه اراده کردی، درهای نعمتـش را با دعا باز کن و نزول باران رحمتش را از او بخواه ...

بخشی از  وصیت نامه ی مولا به امام حسن مجتبی علیه السلام/ ترجمه سید مهدی شجاعی/ کتاب آیین زندگی 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۲۴
آشنا12