به امید آشنایی

هر چیز که در جستن آنی، آنی

به امید آشنایی

هر چیز که در جستن آنی، آنی

به امید آشنایی

کتابی که تورق می کنم...
"نگاهی به تاریخ معاصر"

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انتظار» ثبت شده است

چند وقتیه خیلی خواستگاری میرم. فقط یه کم "مطلوب" فرق داره.

یه "مطلوب" خاصی مدنظرمه که هرجایی پیداش نمی کنم، و اونایی که پیدا می کنم، من مطلوب خاصشون نیستم.

واسه ی همین خیلی با وسواس انتخاب می کنم و بعد تماس می گیرم و قرار میذاریم که ببینیم می تونیم با هم کنار بیایم یا نه، چه چیزهایی برای من خیلی مهمه و اگه اونا رعایت نشه نمی تونم ادامه بدم و بالعکس.

تو این مدت، بالاخص بعد از عید، خیلی جاها رفتم، به جز چند مورد خاص، همشون همونی بودن که همیشه آرزوشو داشتم، بالاخص این مورد یکی مونده به آخر که نزدیک مترو شریف بود.

بگذریم از اینکه همشون قرار بود زنگ بزنن و به علت های مختلف زنگ نزدن، به جز چند مورد که حداقل گفتن چرا به درد هم نمی خوریم. اکثرا هم به خاطر رشته دانشگاهیم بوده و اینکه این نوع تجربه رو ندارم ...

حقیقتش این آخریا خیلی بهم فشار میومد که اینجا جای گله گذاری نیست، اما هربار یه چیزی یاد می گیرم.

مثلا بار آخر که چند روز پیش بود، درباره چیزهایی که خیلی برام مهم بود حرف زدم که مهترینش نظم و تعهد بود. چند دقیقه ای گذشت و خانم ازم پرسیدن که خب، شما که اینقدر علاقه مند به این نوع شغل هستید، فرض کنید استخدام شدید، اگر چند ماه بعد یه پیشنهاد بهتر بهتون شد تو زمینه رشته و کاری که داشتید با پرستیژ کاری خیلی بالاتر، مثلا تدریس تو دانشگاه یا یه استخدام تو یه شرکت بهتر از اینجا، حاضرید برید؟ اسم تدریس که اومد از خود بی خود شدم و خیلی ریلکس و با هیجان گفتم واقعا نمی تونم از تدریس بگذرم. یه دفعه به خودم اومدم و دیدم خانمه خیلی متعجب نگام میکنه، هر کاری کردم که یه جوری حرفمو پس بگیرم و درستش کنم نشد که نشد، (اگه بدترش نکرده باشم).

بعدش فکر کردم خیلی وقتا اونی نیستم که ادعام میشه، در عرض چند دقیقه "حرف متعهد بودنم" رو به "رویای یه موقعیت بهتر" فروخته بودم. همیشه تو موقعیته که آدما خودشون رو نشون میدن، وگرنه حرف زدن که خیلی راحته، به قول یه دوستی


"عاشق طرز فکر آدم ها نشید.

آدم ها زیبا فکر می کنند...

زیبا حرف می زنند...

ولی زیبا زندگی نمی کنند."


سر این مصاحبه کاری واقعا به این نتیجه رسیدم چقدر سنخیت دارم با این جملات ...


پی نوشت 1: واقعا حس خواستگاری رفتن بهم دست داده سر این مصاحبه کاری رفتن های مداوم این مدتم.

پی نوشت 2: خانم ها لطفا زودتر جواب خواستگارهاتون رو بدید، انتظار خیلی سخته، اگر هم جوابتون منفی بود بازم بگید ملت منتظر نمونن، زورم به این شرکت ها نمیرسه که بگم بابا نمی خواین بگین حداقل اینقدر انتظار نکشم ، ولی زورم به شما که میرسه (زور نه، خواهش)  :))


۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۶ ، ۰۱:۲۷
آشنا12

انتظار فرج یک مفهوم بسیار وسیع و گسترده ای است. یک انتظار، انتظار فرج نهایی است؛ یعنی این که بشریت اگر می بیند که طواغیت عالم، ترک تازی (به غارت بردن) می کنند و چپاول گری می کنند و افسار گسیخته به حق انسان ها تعدی می کنند، نباید خیال کند که سرنوشت دنیا همین است. نباید تصور کند که بالاخره چاره ای نیست و بایستی به همین وضعیت تن داد؛ نه، بداند که این وضعیت یک وضعیت گذراست. «للباطل جوله» (از برای باطل جولانی باشد (که به زودی به سر آید و زایل گردد))، و آن چیزی که متعلق به این عالم و طبیعت این عالم است، عبارت است از استقرار حکومت عدل؛ و او خواهد آمد. انتظار فرج و گشایش، در نهایت دورانی که ما در آن قرار داریم و بشریت دچار ستم ها و آزارهاست، یک مصداق از انتظار فرج است. لیکن انتظار فرج، مصداق های دیگر هم دارد.

وقتی به ما می گویند منتظر فرج باشید، فقط این نیست که منتظر فرج نهایی باشید، بلکه معنایش این است که هر بن بستی قابل گشوده شدن است. فرج، یعنی این؛ فرج یعنی گشایش. مسلمان با درس انتظار فرج، می آموزد و تعلیم می گیرد که هیچ بن بستی در زندگی بشر وجود ندارد که نشود آن را باز کرد و لازم باشد که انسان، نا امید دست روی دست بگذارد و بنشیند و بگوید دیگر کاری نمی شود کرد؛ نه، وقتی در نهایت زندگی انسان، در مقابله با این همه  حرکت ظالمانه و ستمگرانه، خورشید فرج، ظهور خواهد کرد، پس در بن بست های جای زندگی هم همین فرج متوقع و مورد انتظار است. این، درس امید به همه انسان هاست. این، درس انتظار واقعی به همه انسان هاست.

لذا انتظار فرج را افضل اعمال دانسته اند؛ معلوم می شود انتظار، یک عمل است، بی عملی نیست. نباید اشتباه کرد، خیال کرد که انتظار یعنی اینکه دست روی دست بگذاریم و منتظر بمانیم تا یک کاری بشود. انتظار، یک عمل است، یک آماده سازی است، یک تقویت انگیزه در دل و درون است، یک نشاط و تحرک و پویایی است در همه زمینه ها. هیچ وقت ملت ها و امت ها نباید از گشایش مأیوس شوند.


*کتاب انسان 250 ساله، بیانات مقام معظم رهبری،  صفحه 335 و 336

پی نوشت: کتاب جذاب و خلاقیه در زمینه تاریخ سیاسی عبادی زندگی ائمه، اگه فرصت نکردید کل کتاب رو بخونید، توصیه می کنم حداقل فصل آخر کتاب رو بخونید.
۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۶ ، ۲۱:۲۶
آشنا12

گاهی آنقدر دلتنگ دیگران می شوم که لحظه به لحظه جستجویشان می کنم

از هر طریقی شده سعی می کنم خبری بگیرم

ثانیه به ثانیه انتظار می کشم به امید کوچکترین خبری

اما ...

تا به حال یکبار، حتی یکبار به اندازه دوست داشتنی هایم، انتظارت را کشیده ام آقا؟

شرمنده ام آقا ...


دعای فرج


ما مشق غم عشق تو را خوش ننوشتیم
اما تو بـکش خط به خـطای همه ی مـا*

پ.ن1: موقع خوندن این دعا خجالت می کشم... واقعا بزرگی مصیبت و قطع شدن امید و ... رو حس می کنم یا درگیر روزمرگی های زندگی ام؟
پ.ن2: شیخ طوسى رحمة اللّه فرموده: هنگام اجابت دعا ساعت آخر روز جمعه تا غروب آفتاب است، سزاوار است مؤمن در آن ساعت بسیار دعا کند.
و روایت شده: ساعت اجابت دعا، هنگامى است که نیمى از خورشید غروب کرده باشد، و نیمه دیگر آن در مغرب دیده شود.
حضرت فاطمه علیها السّلام در آن هنگام دعا مى کرد، بنابراین دعا در آن ساعت مستحب است.
و دعایى را که از پیامبر صلى اللّه علیه و آله روایت شده مستحب است در ساعت اجابت دعا بخواند.
و آن دعا این است:

سُبْحَانَکَ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ یَا حَنَّانُ یَا مَنَّانُ یَا بَدِیعَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ
پاک و منزّهى، پرستیده اى جز تو نیست، اى پرمهر اى بخشایشگر، اى پدیدآوردنده آسمانها و زمین، اى داراى بزرگی و کرم.

*فاضل نظری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۴۲
آشنا12